جان من نرو!
بگذار ببوسمت دوباره از نو.
×××
نترس هستم؛ بیا قایمباشک بازی کنیم. من چشم میگذارم تو قایم شو.
قبول؟ قبول؛ ولی جان من نرو.
نرفتم که؛ من تا ۱۰ میشمارم، تو بدو.
یک... دو
برو.
بدو.
قایم شو.
×××
قایم شدم. ولی پیدام نکردی. برنگشتی و دیدم چشمانت را جا گذاشتی.
میدانستم این قایم شدنم کلک توست؛ پُر از شک رفتن توست!
نگفتی بهمن: من قایم شدم یا تو؟
www.Soroushane.ir