پایدار بود، رفت بالای دار.
#کاریکلماتور #واژه_گردان
پانوشت:
همه از حقیقت دم میزنیم اما جرات مواجهه شدن با آنرا نداریم. ما آدمها عاشق فریب هستیم زیرا زندگی بدون فریب، دشوار است. حقیقت این است که حقیقت چیزی جز این نیست که، گفتناش خوشایند کسی باشد. اینکه بدانی در موردت چه فکری میکنند، چه میگویند و چه میکنند فهماش آزار دهندهاست. شبیه حقیقت مرگ، با اینکه حقانیت آن از ازل تا ابد بر ما ثابت شده اما باز میخواهیم با فریب زندگیکردن، قبول کنیم که مرگی در کار نیست! مرگ، تلخ است اما زندگی شیرین، پس چه کسی هست که طعم شیرینی را بر تلخی ترجیح دهد؟ برای همین است که فربینده بودن زندگی آن را جاودانه نشان میدهد در حالیکه حقیقت مرگ عکس آن را. گفتن حقایق، یعنی بیپرده بودن، یعنی از لفافه بیرون آمدن، یعنی تن به بازخورد ناخوشایند مردم سپردن، یعنی القای تصویری غیر از آن چیزی که پذیرفته شده. و پایداری بر آن، از تو شاید روزگاری قهرمان بسازد اما گفتن حقیقت یعنی رفتن پای دار و پایدار بودن هم نتیجهاش میشود رفتنِ بالای دار. جایی که همه با دروغ سرخوشاند گفتن حقیقت دروغی ناخوشتر است! گفتن حقیقت با فهم مردم و زمان و مکانی که در آنی باید همخوانی داشته باشد وگرنه ابراز و پافشاری روی اینکه زمین گِرد است در زمانی که فهم مردم فریبخورده، چیزی غیر از آنرا باور کرده، کلیسا، تو را شیطانپرست خواهد نامید و محکوم به نابودی خواهی شد مگر آنکه بر گفتهی خود پایداری نکنی تا از پای دار، فاصله بگیری!