مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه
به وبسایت سروشانه خوش آمدید…

من، هادی احمدی با تخلص شعری سروش، هرچه در توان دارم را در اینجا منتشر کردم و می‌کنم.

شما را از دانستی‌هایم بی‌نصیب نمی‌گذارم پس مرا از نظراتتان بی‌نصیب نگذارید…

30 تیر 1398

ترس

مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه انگار از حادثه‌ای دلخراش و صحنه‌ای وحشتناک فراری بود. باران با تمام زشتی در حال باریدن بود و زمینْ خیس […]
30 تیر 1398

بافنده‌ی بازنده

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه این را برای جـهازش بافته بود. سال‌ها با اشک نگاهش، گل‌های فرش را آب می‌داد و گره‌ای که می‌زد گـره‌ای […]
30 تیر 1398

مهتاب و ویرانه

مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه پرتو نوری از گوشه‌ی ویرانه‌ی تاریک، تیغه‌ای از روشنایی مهتاب را به ارمغان می‌آورد، برای آن‌کس که در این ویرانه […]
30 تیر 1398

دام زندگی

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه مدت زیادی طول کشید تا فن زندگی را بیاموزم. ولی آیا مگر چیزی از زندگی، در درونم پنهان بود؟ من […]
27 تیر 1398

سنگ و طلا

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه از استاد پرسید: «انسان‌های بدوّی برای آن‌که حیوان یا پرنده‌ای را شکار کنند گاه نادانسته به سمت آنان، سنگِ طلا […]
27 تیر 1398

یک قدم تا مرگ

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه نمی‌دانستم فاصله‌ی خود را تا مرگ چگونه بسنجم؟ آیا باید مجموع روزهای زندگی سپری‌شده را می‌شمردم یا آن‌که تعداد روزهایی […]
27 تیر 1398

قهرمان داستان

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه باید داستانی می‌نوشتم که مضمونش تو باشی. اما تویی وجود نداشت. قلم و کاغذ را به کناری گذاشتم تا قهرمانم […]
27 تیر 1398

باغ‌وحش

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه حیوانات زیادی در خانه نگه می‌داشت: سگ، گربه، موش، پرنده، خزنده و… هر کدام را در قفسی جداگانه نگه می‌داشت. […]
27 تیر 1398

کتاب روشن

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه کتابی می‌خواندم که هر خطش روشنی راهی را برایم نشان می‌داد، اما در یک آن، برق رفت و من کتابی […]
27 تیر 1398

لذت نگهداری

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه من و دوستم روزی تصمیم گرفتیم تا هر کدام یک ساعت​مچی بخریم. پس از خرید، من بلافاصله روکش پلاستیکی آن​را […]
27 تیر 1398

شاخه‌ی خشکیده

مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه شاخه‌ای خشکیده روی درختی کهن‌سال و سرسبز وجود داشت که از روزگار بد خود بسیار ناراحت و غمگین بود و […]
27 تیر 1398

آوای دل

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه سازی خریده بودم اما در نواختن و به صدا درآوردنش مهارتی نداشتم. نزد آهنگ‌سازی رفتم و کمک خواستم. گفت: «تو […]
25 تیر 1398

مهتاب شب

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه خواب دیدم که چندین شب​است اثری از ماهِ شب در آسمان نیست. با ستاره‌ای در این باب سخن گفتم. او […]
25 تیر 1398

گنج ویرانه

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه بسیار شنــیده بودم که بهترین گنج‌ها در کنج بدترین ویرانه‌ها قرار دارد! تا آن‌که روزی از کنار خـرابه‌ای رد شدم […]
25 تیر 1398

خاطره‌ی سبز

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه زمستان و برف سپیدْ نمودِ غمگینی از پیر شدن پیرزنی تنها بود! او به داخل باغی رفت پُر‌ از برف! […]
25 تیر 1398

الماس جوان

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه جوانی قطعه‌ای الماس در خانه داشت. روزی آهنگِ فروش آن کرد؛ پس نزد جواهرفروشی رفت. ابتدا خواست قیمت الماسِ آن‌جا […]
25 تیر 1398

بهار

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه کودکْ نزد مادرش رفت و پرسید: «مادر، چرا بهار نمی‌آید؟» مادر گفت: «دخترم، صبر کن، بهار از راه خواهد رسید. […]
25 تیر 1398

ترکه و سایه

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه کودکی ترکه‌ای را در زمینی صاف کاشت و به انتظار نشست. آفتابْ در بالاترین نقطه‌ی خود بود و سایه‌ی ترکه […]
25 تیر 1398

کرکس گرسنه

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گرسنگی به‌شدت به کرکسی پیر فشار آورده بود. او ساعت‌ها در آسمان در حال پرواز بود تا چیزی برای خوردن […]
25 تیر 1398

ساعت‌دیواری

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه ساعت‌دیواریْ از کار افتاد و مادر، آن را به پسرش داد تا برای تعمیر نزد ساعت‌ساز ببرد. تنها ساعت‌ساز محله […]
error: لینک های همرسانی مطلب پایین هر صفحه هست لطفا به اشتراک بگذارید