مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه

کــودکی مدام دوست داشت از بالای دیوار حیاط خانه​‌شان به زمین بپرد. هر روز این کار را انجام می‌داد بی‌آن‌که آسیبی جدی به او برسد.

روزی که در اتاق خود نشسته بود، کبوتری را در بالای دیوار حیاط خانه‌شان دید. سریع و با هیجان فراوانی از آن‌طرف دیوار بالا رفت و به‌آرامی‌ از روی دیوار، به سمت کبــوتر رفت تا آن را بگـیرد. تقریباً هیچ فاصله‌ای با کبوتر نداشت. او همین‌که دستانش را برای گرفتن کبوتر جلو برد، کبوتر پَر زد و کودک ناگهان تعادلش به‌هم خورد و از روی دیوار به زمین سقوط کرد و پای چپش شکست.

او هرگز آمادگی روبه‌رو شدن با چنین سقوطی را نداشت!

0 0 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: لینک های همرسانی مطلب پایین هر صفحه هست لطفا به اشتراک بگذارید
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x