گفتم، گفت: عنوان کتابی از اینجانب است که بر گفتگوهایی بر سر چالش‌های روزمره‌ی انسانی تمرکز دارد،
خیلی سخت است که این مجموعه را مجموعه داستان کوتاه نامید اگرچه در تمامی آنها روایتی داستان ‌وار نهفته است اما به واقع اثری از فضاسازی، شخصیت‌پردازی و .. نیست گویی فقط یک گفتگوی ساده است اما در پس این مناظره “من و او” چیزهای زیادی مطرح می‌شود، پرسش‌های زیادی عنوان می‌شود و پاسخ‌های بجا و نابجا… که گاهی شکل طنز بخود می‌گیرد و گاهی شکل درد.
مجموعه روایت:” گفتم، گفت!” مجموعه از گفتگوهای حیاط خلوت حیات ماست که در آینه شفافیت ذهن و برای رهایی و پاسخ به بسیاری از افکار و باورهاست…
همه آنها از یک بحث و ابهام ساده شروع می شود به اوج می رسد و در نهایت فروکش میکند…
شاید بالا و پایین شدن اندک این روایت در چندخط از یک گفتگوی ساده، روایتگر ضربان قلب یک اثر داستان‌وار باشد…

20 شهریور 1403

قرص ماشین!

قرص ماشین!گفتم:”سوار ماشین میشم حالت تهوع بهم دست میده یه قرص ماشین بهم میدی؟”گفت:”چه ماشینی؟”گفتم:”چه فرقی داره؟”گفت:”فرقش اینه که اگه […]
2 شهریور 1403

حامی!

گفت:”هیشکی نمیتونه جلومو بگیره.”گفتم:”من چی؟”گفت:”تو که اصلاً.”گفتم:”چرا؟”گفت:”چون تو پشتم رو گرفتی!”#گفتم_گفتwww.Soroushane.ir
31 مرداد 1403

آزمایش!

گفت:”جواب آزمایشت افتضاحه، کلسترولت بالاست، تری‌گلیسیریدت بالاست، قندت هم بالاست و مهم‌تر از همه توی ادرارت خون دیده میشه…”گفتم:”دکتر توی […]
17 اردیبهشت 1403

آفت گندم!

گفت: من کشاورزم ولی تو نیستی؛ کاری که فقط باید بکنی چیدن گندم‌های آفت‌زده در این گندم‌زار وسیع و طلایی […]
13 اردیبهشت 1403

کاه!

گفتم:”خانوم داری چی درست می‌کنی؟”گفت:”دلمه.”گفتم:”عه! ببینم چجوری اینکارو می‌کنی.”گفت:”هیچی خیلی ساده است، بادمجون و گوجه‌فرنگیو خالی می‌کنم توشو پر از […]
8 اردیبهشت 1403

فرق!

گفت:”آقاجان، شیعه و سنی که فرقی نداره.”گفتم:”اگه فرق نداره چرا نمیگی سنی و شیعه!”#گفتم_گفتwww.Soroushane.ir
error: لینک های همرسانی مطلب در سمت چپ صفحه هست دوست داشتی به اشتراک بگذار!