کتاب نشانه های پنهان

ناشر و محل چاپ:

انتشارات افراز/ تهران

تاریخ نشر:

مهرماه 1390

کتاب نشانه‌های پنهان

مجموعه داستان‌های کوتاه

فهرست داستان‌ها

  • ارباب قصر

    مدت زمان مطالعه: 5 دقیقه «اتاق را سـریعاً برای ارباب آماده کنید. ارباب مدتی است که از اوضاع نابسامان کار کردن شما‌ها گله‌مند است. می‌بایست […]

    ادامه‌ی داستان…

  • ارتفاع سقوط

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه از روان‌شناسی پرسیدم: «چرا انسان‌ها به هنگام سقوط از ارتفاع، ناخودآگاه فریاد سر می‌دهند؟» گفت: «ما ارتفاعِ سقوط را با […]

    ادامه‌ی داستان…

  • ارزش هر چیز

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه از عارفی پرسیدم: «در این دنیا چه چیزی را دوست داشته باشم که وقتی از دست دادمش غصه‌اش را نخورم؟» […]

    ادامه‌ی داستان…

  • ارزش وقت

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه دزدی را گرفته و نزد داروغه بردند. داروغه از او پرسید: «بگو ببینم چه کرده‌ای که تو را به این‌جا […]

    ادامه‌ی داستان…

  • الماس جوان

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه جوانی قطعه‌ای الماس در خانه داشت. روزی آهنگِ فروش آن کرد؛ پس نزد جواهرفروشی رفت. ابتدا خواست قیمت الماسِ آن‌جا […]

    ادامه‌ی داستان…

  • امید به زندگی

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه از ثروتمندی پرسیدند: «اگر فردا روز مرگت باشد، چه می​کنی؟» مرد با خونسردی گفت: «اگر مطمئن باشم که فردا روز […]

    ادامه‌ی داستان…

  • انتهای کوچه‌ی تنهایی

    مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه کنار پنجره می‌ایستاد. چشم به انتهای کوچه‌ی خاکی می‌دوخت. نمایی از بی‌رنگی و افسردگی جان می‌گرفت در تن کوچه، و […]

    ادامه‌ی داستان…

  • باغ‌وحش

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه حیوانات زیادی در خانه نگه می‌داشت: سگ، گربه، موش، پرنده، خزنده و… هر کدام را در قفسی جداگانه نگه می‌داشت. […]

    ادامه‌ی داستان…

  • بافنده‌ی بازنده

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه این را برای جـهازش بافته بود. سال‌ها با اشک نگاهش، گل‌های فرش را آب می‌داد و گره‌ای که می‌زد گـره‌ای […]

    ادامه‌ی داستان…

  • بُت‌تراش

    مدت زمان مطالعه: 6 دقیقه بُت‌تراش بود. مردم به چشم یک برگـزیده، به او می‌نگریـستند. اما برگزیده نبود؛ فقط نقشـی از خـدا را بر پیکر […]

    ادامه‌ی داستان…

  • بهار

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه کودکْ نزد مادرش رفت و پرسید: «مادر، چرا بهار نمی‌آید؟» مادر گفت: «دخترم، صبر کن، بهار از راه خواهد رسید. […]

    ادامه‌ی داستان…

  • پرواز بلند شاهین

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه پرنده‌های زیادی در خانه نگه می‌داشت: از کبوتر، بلبل، قناری، ساره و مرغ سخنگو گرفته تا دیگر پرنده‌ها. اما در […]

    ادامه‌ی داستان…

  • پریز برق

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه پریز برق مدت‌ها بود که شکسته شده بود. روزی تصمیم گرفتم آن​را درست کنم. بنابراین یک پریز نو خریدم. باید […]

    ادامه‌ی داستان…

  • ترس

    مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه انگار از حادثه‌ای دلخراش و صحنه‌ای وحشتناک فراری بود. باران با تمام زشتی در حال باریدن بود و زمینْ خیس […]

    ادامه‌ی داستان…

  • ترکه و سایه

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه کودکی ترکه‌ای را در زمینی صاف کاشت و به انتظار نشست. آفتابْ در بالاترین نقطه‌ی خود بود و سایه‌ی ترکه […]

    ادامه‌ی داستان…

  • تصادف

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه صدای ترمز شدید یک اتومبیل و لحظه‌ای بعد، صدای برخورد چیزی با کاپوت خودرو..! این تمام چیزی بود که به‌طور […]

    ادامه‌ی داستان…

  • تصویر شکسته

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه رمالی که آوازه‌ی او در شهر پیچیده شده بود هر روز میزبان خیل عظیمی از مردم بود که برای دعا […]

    ادامه‌ی داستان…

  • تصویر یک روز زمستانی

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه زمستان بود و هوا سرد و برفی. این وضعیت برای جوانی که دوست داشت امروز را بیرون از خانه بگذراند، […]

    ادامه‌ی داستان…

  • تقاضای وام

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه برای باز کردن حساب به بانک رفتم، البته نه برای این​که پولی پس‌انداز کرده باشم، بلکه بیش‌تر به آینده خوش‌بین […]

    ادامه‌ی داستان…

  • تمام آموخته‌های من

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه در همان دوران جوانی، در مکتب‌های نام‌آشنا و هرازگاهی بی‌نام، درس و فنون زندگی را می‌آموختم. اکنون سال‌ها است که […]

    ادامه‌ی داستان…

  • تومور

    مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه در مبهم‌ترین احساس زندگی درمانده‌ام، لحظه‌ای از ورود یک اندیشه‌ی تلخ تا راهی برای رهایی از آن! به چه ترفندی […]

    ادامه‌ی داستان…

  • جایزه‌ی بزرگ

    مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه یک مسابقه‌ی دو همگانی در سطح شهر برگزار شد. او هم در این مسابقه شرکت کرد تا قدری اندام خود […]

    ادامه‌ی داستان…

  • چشمه‌ی خشکیده

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه چشمه‌ای کنار منزل مردی تنها وجود داشت که سال‌ها پیش خشکیده بود. جوان تنها هم مدت‌ها بود که دچار فراموشی […]

    ادامه‌ی داستان…

  • حادثه‌ی مترو

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه در متـرو، روبه‌روی جوانی نشسته بودم. نمی‌دانم چرا، اما ناخــودآگاه تمام حرکات جوان را زیر نظر گرفتم. او روزنامه‌ای در […]

    ادامه‌ی داستان…

  • حبس ابد

    مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه محکوم به حبس ابد شده بود. بر سر یک اتفاق ناخواسته که درنهایت منجر به کشتن کسی شد، محکوم به […]

    ادامه‌ی داستان…

  • حرف زندانی

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه تمام فکر و ذکر نوجوان در این خلاصه شده بود که بتواند با گذاشتن تله، یک قناری را به‌دام بیندازد. […]

    ادامه‌ی داستان…

  • حصار زندگی

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه از عارفی پرسیدم: «زندگی تمام آدم‌ها در این دنیا چگونه است؟» گفت: «همه در بند خویش‌اند و تمام زندگی را […]

    ادامه‌ی داستان…

  • خاطره‌ی سبز

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه زمستان و برف سپیدْ نمودِ غمگینی از پیر شدن پیرزنی تنها بود! او به داخل باغی رفت پُر‌ از برف! […]

    ادامه‌ی داستان…

  • خدای سرخ‌پوستی

    مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه او را از کشتی غرق‌شده‌ی ملوانان اسپانیایی در سواحل سرزمین خود یافتند که روی ساحل شنی، بی‌حال افتاده بود. پس […]

    ادامه‌ی داستان…

  • خطا

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه راهبی را می‌شناختم که سال‌های سال در معبد به سر برده بود. تا آن‌که روزی خطایی از او سر زد […]

    ادامه‌ی داستان…

  • خلوت پیری

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه هر روز، صبح زود که خانه را ترک می‌کنم، پدرم را می‌بینم که بیدار است، اما نگاهش را به گوشه‌ای […]

    ادامه‌ی داستان…

  • خو کرده به تاریکی

    مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه مرد کوری سر راهم سبز شد. زیبایی یک صبح دل‌انگیز پاییزی با رنگ‌های چشم نوازشْ باعث شد تا یک لحظه، […]

    ادامه‌ی داستان…

  • خواسته‌ی پادشاه

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه روزی شاه ایران‌زمین تمام هنرمندان کشور را فرا خواند تا هر کدام به‌نحوی تصویر به دنیا آمدنش را از مادر […]

    ادامه‌ی داستان…

  • خودکشی

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه مردمْ دور ساختمانی بلند جمع شده بودند و جوانی در بالای ساختمان قصد خودکشی داشت.هراسی هولناک و هیجانی نفس‌گیر بر […]

    ادامه‌ی داستان…

  • دام زندگی

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه مدت زیادی طول کشید تا فن زندگی را بیاموزم. ولی آیا مگر چیزی از زندگی، در درونم پنهان بود؟ من […]

    ادامه‌ی داستان…

  • در این سرمای سخت، امیدی برای ماندن نیست؛ امیدی برای زنده ماندن!

    مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه در این سرمای سخت، شعله‌ای از دور، لرزان و حقیر در حال رقصیدن بود. نفس‌های آخر بود. با این‌که چند […]

    ادامه‌ی داستان…

  • درخت

    مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه درختی کهن‌سال در حیاط خانه‌اش داشت که بسیار پر شاخه​ و برگ بود. شاخه‌ها و برگ‌های آن همیشه از دیوار […]

    ادامه‌ی داستان…

  • درس‌های پدر

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه پدرم همیشه درس انسانیت و آزادگی را به من می‌‌آموخت و همیشه می‌گفت: «این حرف‌ها حقایقی است که از پدرم […]

    ادامه‌ی داستان…

  • دست‌نیافتنی‌ترین آرزوی دست‌یافتنی

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه رودخانه‌ای آرام از کنار روستایشان عبور می‌کرد و نوجوانانی که شنا می‌دانستند، در روزهای گرم تابستانی تنی به آب می‌زدند […]

    ادامه‌ی داستان…

  • دفتر رؤیاها

    مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه روزهای تلخ و یکنواختی بود و او خاطرات هر روز را در دفتری می‌نوشت تا بعدها آن‌ها را بخواند. اما […]

    ادامه‌ی داستان…

  • دنیای انسان‌ها

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه فریاد و گریه و زاری گدایی که خانه‌ی محقرش در آتش سوخته بود، مردم را به حیرت برانگیخت. «آهای مردم! […]

    ادامه‌ی داستان…

  • دیر و زود

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه پیرمردی ناظر گفت‌وگوی عجولانه‌ی دو جوان بود. اولی، هراسان و شتاب‌زده، به‌نظر می‌رسید و از این‌که دوستش به او گیر […]

    ادامه‌ی داستان…

  • رؤیای فراموش‌شدنی

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه کوله‌باری بر دوش گرفت. تا دمدم‌های صبح باید به روستایی سرسبز می‌رسید. از نسیم خنک سحرگاهی و خوابی که از […]

    ادامه‌ی داستان…

  • راه کورکورانه

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه موش‌کور و گورکن‌ها، به دلیل ضعف بینایی یا حتا کوری محض، قادر نیستند جلو روی خود را ببینند. آن‌ها در […]

    ادامه‌ی داستان…

  • رنج پیری

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه آینه را می‌توانست بشکند تا پیری‌اش را در آن نبیند و همین کار را هم کرد؛ اما خاطـرات دوران جوانی، […]

    ادامه‌ی داستان…

  • رود و دریا

    مدت زمان مطالعه: 7 دقیقه از برخورد دو ابر بهاریِ عظیم، بارانی بر زمین فرود آمد و در کم‌تر از دقایقی، از اجتماع نهرهای بسیار […]

    ادامه‌ی داستان…

  • زمانی برای زیبا شدن

    مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه «زن اولشم، حق و حقوقی که من دارم نباید با اون هرزه یکی باشه! اون دختره‌ی عفریته قاپ شوهر احمقمو […]

    ادامه‌ی داستان…

  • زندان آزادی

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه جوانی که در زندان، دوستان زیادی یافته بود، هر بار که دوران محکومیت او تمام و آزاد می‌شد دوباره دست […]

    ادامه‌ی داستان…

  • زندان تعصبات

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه عده‌ای که با نام یکی از ادیان الهی، بدعت‌ها و خرافات زیادی را در میان مردم به‌طور متعصبانه‌ای رواج می‌دادند، […]

    ادامه‌ی داستان…

  • زندگی در غار

    مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه درون غاری تاریک زندگی می‌کرد. او مجبور به گذارندن روزهای روشن زندگی‌اش درون ظلمت مطلق شده بود. سال‌ها بود که […]

    ادامه‌ی داستان…

  • ساعت‌دیواری

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه ساعت‌دیواریْ از کار افتاد و مادر، آن را به پسرش داد تا برای تعمیر نزد ساعت‌ساز ببرد. تنها ساعت‌ساز محله […]

    ادامه‌ی داستان…

  • سبقت

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه لحظه‌ای از فشار پایش بر پدال گاز کم نمی‌کرد. بسیار سعی می‌کرد تا از خودروی جلویی سبقتی جانانه بگیرد. تمام […]

    ادامه‌ی داستان…

  • سخت اما درست

    مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه مدتی بیکار بود و افکارش سراغ هر گناه و فکر پلیدی می‌رفت. بیهوده نگفته‌اند: «که فکر چو بی‌کار شود، کارگاه […]

    ادامه‌ی داستان…

  • سقوط

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه کــودکی مدام دوست داشت از بالای دیوار حیاط خانه​‌شان به زمین بپرد. هر روز این کار را انجام می‌داد بی‌آن‌که […]

    ادامه‌ی داستان…

  • سکه‌ی شانس

    مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه سکه‌ی شانس آرزویی بود که دختر جوانی می‌خواست به دست آورد تا با کمک آن به‌نحوی‌ گره از مشکلات مالی […]

    ادامه‌ی داستان…

  • سگگ صورتی

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه کفش‌های پاره‌اش مدت‌ها بود که پاهای کوچکش را می‌آزرد. وضع مالی پدرش هم آن‌چنان نبود که سریعاً یک جفت کفش […]

    ادامه‌ی داستان…

  • سنگ و طلا

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه از استاد پرسید: «انسان‌های بدوّی برای آن‌که حیوان یا پرنده‌ای را شکار کنند گاه نادانسته به سمت آنان، سنگِ طلا […]

    ادامه‌ی داستان…

  • سیرک

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه در یک گروه سیرک، میمونی را برای بیش‌تر خنداندن مردم به صحنه‌ی نمایش آوردند. میمون تمام رفتارهای انسان را به‌خوبی […]

    ادامه‌ی داستان…

  • شاخه‌ی خشکیده

    مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه شاخه‌ای خشکیده روی درختی کهن‌سال و سرسبز وجود داشت که از روزگار بد خود بسیار ناراحت و غمگین بود و […]

    ادامه‌ی داستان…

  • شانس زندگی

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه صفحه‌ی حوادث روزنامه، تصویری از خروج یک قطار دهلی‌نو- بمبئی را نشان می‌داد که از ریل خارج شده و در […]

    ادامه‌ی داستان…

  • شاهکار نقاش

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه نقاشی که هیچ‌گاه اثرهایش مورد توجه دیگران قرار نمی‌گرفت، به هر دری می‌زد تا بهترین اثر را خلق کند؛ اما […]

    ادامه‌ی داستان…

  • شهر گمشده

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه شهر گمشده، از رؤیاهای ماجراجویانی بود که به طمع به دست آوردن جواهرات و عتقیه‌های آن لحظه‌ای دست از اندیشیدن […]

    ادامه‌ی داستان…

  • شهرت

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه از هنرمندی پرسیدم: «راه معروف شدن در چیست؟» پاسخ داد: «راه معروف شدن در زمان است. من معروف نیستم، اما […]

    ادامه‌ی داستان…

  • صندلی پوسیده

    مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه پیرزنی تنها شب و روز روی صندلی راحتی‌اش می​نشست و همراه با صدای جیرجیر آن، ساعت‌ها مشــغول تماشای منظره‌ی داخل […]

    ادامه‌ی داستان…

  • صیاد فراموشکار

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه صـیادی بود که هرازگاهی دچار فرامــوشی می‌شد. او در طول روز، چندین دام در جنگل می‌گــذاشت و روز بعـد به […]

    ادامه‌ی داستان…

  • عادت پیری

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه عادت داشت همیشه جلو آینه، تعداد تار موهایی که سفید شده بودند را بشمارد. با این کار احساس می‌کرد که […]

    ادامه‌ی داستان…

  • علم بهتر است یا ثروت؟

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه استاد سر کلاس گفت: «پرسشی که در گذشته و از کودکی در کتاب‌های درسی خود، با آن روبه‌رو شده‌اید، بی‌شک […]

    ادامه‌ی داستان…

  • غلام و ارباب

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه غلامی اربابش را بسیار دوست داشت. اربابش هم که مردی رئوف و مهربانی بود، روزی تصمیم گرفت غلامش را آزاد […]

    ادامه‌ی داستان…

  • قاب عکس

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه قاب عکس دوران جوانیِ پیرمرد، تمام دلبستگی و عشقِ گذشته‌ی شیرین او بود. هر روز قاب را در دست می‌گرفت […]

    ادامه‌ی داستان…

  • قالیچه‌ی سلیمان

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه آرزو می‌کرد حداقل برای لحظاتی، قالیچه‌ی سلیمان را در اختیار داشته باشد تا با آن بتواند دور دنیا به‌سرعت بچرخد. […]

    ادامه‌ی داستان…

  • قهرمان داستان

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه باید داستانی می‌نوشتم که مضمونش تو باشی. اما تویی وجود نداشت. قلم و کاغذ را به کناری گذاشتم تا قهرمانم […]

    ادامه‌ی داستان…

  • کارآگاه

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه از کارآگاهی خبره، که معمولاً مجرمانش را با روش‌های روان‌شناسی کشف می‌کرد، پرسیدم: «از میان چند متهمِ کاملاً شبیه به […]

    ادامه‌ی داستان…

  • کتاب روشن

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه کتابی می‌خواندم که هر خطش روشنی راهی را برایم نشان می‌داد، اما در یک آن، برق رفت و من کتابی […]

    ادامه‌ی داستان…

  • کرکس گرسنه

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گرسنگی به‌شدت به کرکسی پیر فشار آورده بود. او ساعت‌ها در آسمان در حال پرواز بود تا چیزی برای خوردن […]

    ادامه‌ی داستان…

  • کوچ پرستو

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه فصل سرما فرا رسید و کوچ پرستوها آغاز شد. برای پرستوی تنهایی که از دیگران جا مانده بود، هر جایی […]

    ادامه‌ی داستان…

  • کیف پول گم‌شده

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه رفتگری موظف بود هر روز صبح زود محوطه‌ی سنگی داخل پارک را نظافت کند. در یکی از همین روزها که […]

    ادامه‌ی داستان…

  • گام‌های کودکی

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه مدت‌ها بود که به‌سختی از چهار تا پله‌ی جلو درِ خانه‌اش پایین می‌آمد. با تمام ترس و لرز و بی‌ثباتی […]

    ادامه‌ی داستان…

  • گدا

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه مدت زیادی بود که گدایی می‌کرد و همیشه آرزو داشت پول کلانی به دست آورد تا دست از تکدی‌گری بردارد. […]

    ادامه‌ی داستان…

  • گنج ویرانه

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه بسیار شنــیده بودم که بهترین گنج‌ها در کنج بدترین ویرانه‌ها قرار دارد! تا آن‌که روزی از کنار خـرابه‌ای رد شدم […]

    ادامه‌ی داستان…

  • لباس ابریشمی مادربزرگ

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه لباس ابریشمی، تنها سوغاتی‌یی بود که مادربزرگم قرار شد آن را از سفری دور برایم بیاورد. برای من، که دختری […]

    ادامه‌ی داستان…

  • لذت نگهداری

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه من و دوستم روزی تصمیم گرفتیم تا هر کدام یک ساعت​مچی بخریم. پس از خرید، من بلافاصله روکش پلاستیکی آن​را […]

    ادامه‌ی داستان…

  • ماشین آخرین‌سیستم

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه همیشه آرزو داشتم یکی از خودروهای آخرین‌سیستم، که قیمتی سرسام‌آور هم داشت، مال من باشد و این تنها آرزوی بزرگ […]

    ادامه‌ی داستان…

  • مسابقه‌ی تنیس

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه «فردا، در مدرسه، مسابقه‌ی تنیس داریم. امسال تمرین زیادی کردم تا این مسابقه را ببرم، آن هم در سطح شهر. […]

    ادامه‌ی داستان…

  • مهتاب شب

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه خواب دیدم که چندین شب​است اثری از ماهِ شب در آسمان نیست. با ستاره‌ای در این باب سخن گفتم. او […]

    ادامه‌ی داستان…

  • مهتاب و ویرانه

    مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه پرتو نوری از گوشه‌ی ویرانه‌ی تاریک، تیغه‌ای از روشنایی مهتاب را به ارمغان می‌آورد، برای آن‌کس که در این ویرانه […]

    ادامه‌ی داستان…

  • نقاب

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه همیشه به من می‌گفت: «گاه زیباترین لبخند خود را از دیگران دریغ می‌کنیم، گاه دلقکی می‌شویم تا به‌زور لبخندی بر […]

    ادامه‌ی داستان…

  • نقطه سر خط!

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه معلم، سر کلاس حاضر شد. کتاب را دستش گرفت و رو به دانش‌آموزان کرد و گفت: «خب، همه دفترهای‌شان را […]

    ادامه‌ی داستان…

  • نقطه‌ی اوج

    مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه مردی ثروتمند نزد دوست نقاشش رفت تا برایش مفهومِ نقطه‌ی اوج را روی تابلویی زیبا نقاشی کند و در ازای […]

    ادامه‌ی داستان…

  • نی‌نواز

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه در پارک شهر، جوانی به انتظار کسی نشسته بود که صدای نواختن نی، که چند متر آن‌طرف‌تربود به گوشش رسید. […]

    ادامه‌ی داستان…

  • یک قدم تا مرگ

    مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه نمی‌دانستم فاصله‌ی خود را تا مرگ چگونه بسنجم؟ آیا باید مجموع روزهای زندگی سپری‌شده را می‌شمردم یا آن‌که تعداد روزهایی […]

    ادامه‌ی داستان…

error: لینک های همرسانی مطلب پایین هر صفحه هست لطفا به اشتراک بگذارید