مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه

کفش‌های پاره‌اش مدت‌ها بود که پاهای کوچکش را می‌آزرد. وضع مالی پدرش هم آن‌چنان نبود که سریعاً یک جفت کفش بخرد و جایگزین کفش پاره کند.

پاهایش بدجوری تاول زده بود. احساس می‌کرد اگر پابرهنه برود، بهتر از پوشیدن چنین کفش‌های پاره‌ای است.

پوشیدن یک جفت کفش سالم تمام آرزویش بود.

پدرش که دیگر تحمل این وضعیت را نداشت، بالاخره مبلغی فراهم کرد تا برای دختر کوچکش کفشی نو بخرد. پس با هم برای خریدن کفش، راهی بازار شدند.

دخترک تا قبل از خریدن کفش، فقط کفش می‌خواست. اما همین‌که برای خرید آن رفت می‌خواست تا کفشی ا که سگگ صورتی روی آن بود را بخرد و عاقبت همان را انتخاب کرد.

چند روزی گذشت. ناگهان دخترک متوجه نبودِ سگگ صورتی روی کفشش شد. احساس کرد که این کفش‌های نو هم دیگر قابل پوشیدن نیست. با این‌که کفش‌هایش نو بود اما دیگر آنها نپوشید.

0 0 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: لینک های همرسانی مطلب پایین هر صفحه هست لطفا به اشتراک بگذارید
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x