“وقتی نیچه گریست” یک کتاب مهم و الهامبخش برای علاقمندان به نیچه، روانشناسی و فلسفه است. یعنی دقیقاً خودم.
این کتاب یکی از آثار ایروین دی. یالوم است که به تحلیل و بررسی زندگی و آثار فیلسوف مشهور فریدریش نیچه میپردازد. این کتاب به طور خاص به جوانب روانشناختی و رواندرمانی از نگاه نویسنده دربارهی نیچه است و قصهی زنی بنام سالومه – معشوقهی آزاداندیش و بیقید و بند نیچه- که برای جلوگیری از خودکشی نیچه بطور پنهانی سراغ یک پزشک میرود؛ پزشکی که خود زندگی زناشویی سردی دارد و عاشق یکی از بیمارانش شده. پزشک تلاش میکند بطور پنهانی و غیرمستقیم نیچه را از فکر خودکشی باز دارد ولی برای این کار مجبور میشود تمام رازهایش را برملا کند و بدون اینکه سفری برای ازبین بردن این چالش بکند-علیرغم اینکه به نیچه این را پیشنهاد میکرد- ولی صرفاً با هیپنوتیزم تلاش میکند دودکش ذهنش را از آن بیمار پاک کند و وانمود میکند چنین سفری را رفته تا با این کار نیچه رازهایش را فاش کند و او نیز دودکش ذهنش را از سالومه پاک کند. او در آغاز بعنوان پزشک نیچه ظاهر میشود اما چون نیچه نمی پذیرد سعی میکند بیماری روان خود را پیش بکشد تا نیچه پزشک او شود! بعبارتی به زیبایی جای پزشک و بیمار تغییر میکند تا نتیجهی مطلوب حاصل شود.
داستان بسیار بسیار گیرایی است و تاثیرگذار.
پیام کتاب بطور کلی این است که با تلاش و تجربه چه واقعی و چه ذهنی، میتوان از درد و رنج بیرون رفت و به سوی رشد و آگاهی حرکت کرد. و خواننده را ترغیب میکند تا از زندگی و آثار نیچه به عنوان یک منبع الهامبخش، برای درک بهتر خود و جهان استفاده کند. این کتاب نشان میدهد که حتی در مواجهه با بزرگترین چالشها، ما میتوانیم به تحول شخصی برسیم و خود را بازسازی کنیم.
نقاط قوت کتاب از نظر من:
نقاط ضعف کتاب از نظر من:
امتیازم از ۱۰ به این کتاب ۹ است و خوانش آن را شدیداً پیشنهاد میکنم.
#کتابدان
www.Soroushane.ir