من هادی احمدی هستم؛ نویسنده، شاعر و مدرس ITIL.
بهشدت وسواس دارم روی سبک منحصر نوشتن، معنا و پیام!
اینجایی که هستید وبسایت من است؛ وبسایت شاعری بنام سروش که بهمنظور به اشتراکگذاری آثار، ایدهها، مقالات، دانستنیها و تجربیاتم ایجاد شده. هر صفحهاش، داستانی منحصر به فرد دارد و نگاهی عمیق و چند بعدی را داراست که بیپروا نوشتمش؛ از مطالب آموزندهی تخصصی در حوزهی فناوری اطلاعات و ITIL گرفته تا روزنویسهای دغدغهوار، صفحاتی از کتابهایم، اشعار و…
اینجا مکانی است برای کشف، یادگیری و آگاهی؛ شما را از دانستیهایم بینصیب نمیگذارم پس مرا از نظراتتان بینصیب نگذارید. حرفهای تازهای دارم که بسیاری از آنها را نوشتهام و خواهم نوشت. حرفهای مگو، حرفهای بیپروا، تابوهای شکستنی!
بیصبرانه منتظرم تا ببینم این نوشتهها چه کمکی به شما کرده؟
جمهوری اسلامی، تقریباً بطور کل، تمام پایگاههای اجتماعیاش را از دست داده؛ چه در سطح ملی و چه فراملی.
من با اینکه ضد رویکرد ج.ا هستم پس چرا شبیهاش شدهام؟
شبیه ج.ا و حتی بدتر از آن؛
لااقل ج.ا برای خودش ۴ تا ارزشی دلسوخته و ۴ تا نیروی نیابتی و ۴ تا عتبات عالیاتبرو دارد...
من چی؟
×××
پستهای بسیاری نوشتم که تمام حکومتیها و حامیان ج.ا بر ضدم شدند.
بعد پستی نوشتم درباهی پرچمی که دوست دارم و پرچمدوستان شیروخورشید بر ضدم شدند،
پستی...
تقریباً روزی نبوده که همسرم، دوستان، اقوام و همکارانم پیشنهاد نداده باشند که چرا مهاجرت نمیکنی؟
یا:"تو میتونی خیلی موفق باشی، خیلی آسوده و ایمن زندگی کنی؛ برو. شرایطت که کاملاً اوکیه، چرا نمیری؟ چرا نمیمیری :)... مهاجرت کن دیگه لامصب؛ منتظر چی؟!"
اما من بطرز نامعلومی رفتنی نیستم.
×××
سال ۹۵ توی شرکتی پرزنت داشتم، مدیر فناوری آن شرکت گفت: من به شما نمیتوانم اعتماد کنم، همین روزهاست که یا مهاجرت میکنی یا ورشکست میشوی و دست ما توی پوست گردو...
"همه از توییتر یه مطلبی رو میذارن توی لینکدین، ولی من از لینکدین میذارم توی توییتر. 🙂 "
×××
مشکل من این است که توییتر کشش مطالب عریض و طویلم را ندارد. قرار هم نیست نود بدهم 🙂 یا یک خبر یا نظر یکی دو خطی بنویسم.
توییتر، بدتر از اینستاگرام محل پستهای اسکرولی گذراست و این بدرد منی که در هر مطلب تاریخ و سیاست و شعر و ادبیات و فلسفه را فرو میکنم نمیخورد.
×××
البته در توییتر میشود پول داد...
و هزاران مطلب منحصر و یکتا را از این شیدای نوشتن بخوانید….