من هادی احمدی هستم؛ نویسنده، شاعر و مدرس ITIL.
بهشدت وسواس دارم روی سبک منحصر نوشتن، معنا و پیام!
اینجایی که هستید وبسایت من است؛ وبسایت شاعری بنام سروش که بهمنظور به اشتراکگذاری آثار، ایدهها، مقالات، دانستنیها و تجربیاتم ایجاد شده. هر صفحهاش، داستانی منحصر به فرد دارد و نگاهی عمیق و چند بعدی را داراست که بیپروا نوشتمش؛ از مطالب آموزندهی تخصصی در حوزهی فناوری اطلاعات و ITIL گرفته تا روزنویسهای دغدغهوار، صفحاتی از کتابهایم، اشعار و…
اینجا مکانی است برای کشف، یادگیری و آگاهی؛ شما را از دانستیهایم بینصیب نمیگذارم پس مرا از نظراتتان بینصیب نگذارید. حرفهای تازهای دارم که بسیاری از آنها را نوشتهام و خواهم نوشت. حرفهای مگو، حرفهای بیپروا، تابوهای شکستنی!
بیصبرانه منتظرم تا ببینم این نوشتهها چه کمکی به شما کرده؟
تمام عمرم در هر شرکتی که شاغل بودم حتی یک نفر از دوستان و بستگان را نتوانستم به آن شرکت بیاورم یا بچپانم.
چه زمانی که یک حمال بودم چه تکنسین، چه کارشناس، چه سرپرست و چه مدیر.
نمیدانم مشکل از کجاست؟ از بیعرضگی؟ از خرج نکردن کوپن؟ از دردسرهای بعدش؟ از حفظ آبرو و خودبسندگی؟ از سرزبان نداشتن؟ از شرم از خواهش؟ ترس از قضاوت؟ از فردگرایی بیصدا؟ ترس از لکهدار شدن عزتنفس و یا.... یا چی؟
×××
بسیاری از استخدامیها...
جداً چرا مینویسی؟ بخصوص وقتی کسی محلی به نوشتههایت نمیگذارد؟
حرفحرف نوشتههایت نه خوانده میشوند و نه دیده؛ فقط نوشته میشوند؛ نکند مبدل شدی به حروف والی؟
این پرسشی است که همسرم گاهی میپرسد با یک گلایه که بجای وقت گذاشتن با ما، پای نوشتنی.
نوشتن بیهودگی از جنس دیده نشدن، از مغز هیچبودگی.
نوشتن به رغم سکوت، صعود به رغم هبوط!
نخواست دلم را بشکند، گفت: میدانم حروف ناخوانا و بیصدا، معنادارست، اما گوش مردم به صدا آشناست نه به ایما و...
آقای فرجی:"احمدی؟... تو نه داداشت... هادیو میگم، هادی احمدی؟... حواست کجاس؟ مگه با تو نیستم فردا به مادرت میگی بیاد مدرسه."
-آقا اجازه؟ چرا؟
-حرف اضافه نباشه؛ فقط میگی زود بیاد."
×××
معلمم آقای فرجی- انسانی بسیار شریف، دلسوز و دوستداشتنی بود- آنروز بطرز عجیبی خیلی عصبانی دیده شد؛ بااینکه درس و مشقم همیشه افتضاحتر از داداشم بود -همانی که شاگرد اول مدرسه و همکلاسیام نیز بود- اما این مدت خبری از مشق و امتحان و بیانضباطی نبود؛ پس چرا آقای فرجی...
و هزاران مطلب منحصر و یکتا را از این شیدای نوشتن بخوانید….