ژن، ژیان، ئازادی : زن، زندگی، آزادی

18 دی 1401

وایت واکر!

حاضرم تمام عمرم زباله‌گرد باشم، ولی بخاطر چندرغاز پول و یک سمت پوشالی، نقابی بر صورت نزنم تا طنابی بر […]
17 دی 1401

غذای سیاسی!

هروقت معترضم و قهر می‌کنم غذایم فقط چایی است. یک قوری، دو قوری و حتی یک سماور یا چند سماور. […]
17 دی 1401

من بزرگ!

گروهبانی داشت حضوروغیاب می‌کرد؛ رسید به شماره‌ی ۵۴.گفتم، “من.”سروان کنار گروهبان پرسید،”منکه نشنیدم شماره‌‌ی ۵۴ کی بود!؟”دستم را مجدد بلند […]
17 دی 1401

تمایل به گسست!

پدرم مردی آرام و البته این اواخر بسیار گوشه‌گیر بود، زیاد می‌گفت که زندگی دیگر ارزشی ندارد و زنده ماندن […]
17 دی 1401

کجای ماجرا ایستاده‌ایم؟

در مدیریت پروژه، کار بزرگ تا به قطعات کوچک تقسیم نشود عملاً نمی‌شود آن را به سرانجام رساند. در این […]
15 دی 1401

مهد محدود!

آن زمان‌که ویدئو، حرام بود! شبیه خیلی از حرامیات دیگر، در تمام طایفه‌ی ما فقط پسرخاله‌ام این قدرت را داشت […]
error: لینک های همرسانی مطلب در سمت چپ صفحه هست دوست داشتی به اشتراک بگذار!