داستان من
رزومه
کتابها
تمامی آثار
گزیدهی اشعار
نگارخانه
آواها
ادبیات داستانی
واژهگردان
موجه در جمع توجیه
آدم حسابی
آدم عوضی
گفتم گفت
نشانههای پنهان
زندگینامه هادی احمدی
رازهای معبد آنا
مهسا امینی
گزیدهی اشعار
کازیو
تماس با من
ژن، ژیان، ئازادی : زن، زندگی، آزادی
18 دی 1401
وایت واکر!
حاضرم تمام عمرم زبالهگرد باشم، ولی بخاطر چندرغاز پول و یک سمت پوشالی، نقابی بر صورت نزنم تا طنابی بر
[…]
17 دی 1401
غذای سیاسی!
هروقت معترضم و قهر میکنم غذایم فقط چایی است. یک قوری، دو قوری و حتی یک سماور یا چند سماور.
[…]
17 دی 1401
من بزرگ!
گروهبانی داشت حضوروغیاب میکرد؛ رسید به شمارهی ۵۴.گفتم، “من.”سروان کنار گروهبان پرسید،”منکه نشنیدم شمارهی ۵۴ کی بود!؟”دستم را مجدد بلند
[…]
17 دی 1401
تمایل به گسست!
پدرم مردی آرام و البته این اواخر بسیار گوشهگیر بود، زیاد میگفت که زندگی دیگر ارزشی ندارد و زنده ماندن
[…]
17 دی 1401
کجای ماجرا ایستادهایم؟
در مدیریت پروژه، کار بزرگ تا به قطعات کوچک تقسیم نشود عملاً نمیشود آن را به سرانجام رساند. در این
[…]
15 دی 1401
مهد محدود!
آن زمانکه ویدئو، حرام بود! شبیه خیلی از حرامیات دیگر، در تمام طایفهی ما فقط پسرخالهام این قدرت را داشت
[…]
ادامه...