داستان من
رزومه
کتابها
تمامی آثار
گزیدهی اشعار
نگارخانه
آواها
ادبیات داستانی
واژهگردان
موجه در جمع توجیه
آدم حسابی
آدم عوضی
گفتم گفت
نشانههای پنهان
زندگینامه هادی احمدی
رازهای معبد آنا
مهسا امینی
گزیدهی اشعار
کازیو
تماس با من
ژن، ژیان، ئازادی : زن، زندگی، آزادی
29 آبان 1401
من و مرگ!
من دستنشاندهندهی دردم.غمها عجیب تحریکم میکنند.زخمها، اجیرم کردهاند…تابع تبلیغات شیون بیگناهی دیگرانم.وجودم هیزم خشک است و آتش به اختیارم…از دیوار
[…]
28 آبان 1401
آدم روز، آدم شب!
هر شب با انبوهی از خستگی و غمهای آميخته به کورسوی امید، سر به بالین میگذارم. نگران همه چیز و
[…]
28 آبان 1401
جایز بیاحترامی!
پیشتر فکر میکردم یکی از ویژگیهای انسان خوب این است که به اعتقادات ولو غلط دیگران احترام بگذارد. اما این
[…]
28 آبان 1401
پرتقالخونی فروش!
در تمام عمرم فقط یک بار دیدم که کبک سرش را بکند زیر برف. نمیدانستم در روزگاری خواهم زیست که
[…]
27 آبان 1401
جایگذاری سخت!
اگر #کیان پسر من بود چه میکردم؟ اگر #نیکا دخترم بود چطور!؟فریاد میزدم؟ شیون میکردم؟ افتخار میکردم که عمدا یا سهوا جانفدای وطن شدند؟
[…]
26 آبان 1401
نگرانی!
مردم شاید فقط نگران جانشان هستند که از دست نرود، اما نیروهای سرکوب هم نگران از دست رفتن جانشان هستند
[…]
ادامه...