ژن، ژیان، ئازادی : زن، زندگی، آزادی

29 آبان 1401

من و مرگ!

من دست‌نشان‌دهنده‌ی دردم.غم‌ها عجیب تحریکم می‌کنند.زخم‌ها، اجیرم کرده‌اند…تابع تبلیغات شیون‌ بی‌گناهی دیگرانم.وجودم هیزم خشک است و آتش به اختیارم…از دیوار […]
28 آبان 1401

آدم روز، آدم شب!

هر شب با انبوهی از خستگی و غم‌های آميخته به کورسوی امید، سر به بالین می‌گذارم. نگران همه چیز و […]
28 آبان 1401

جایز بی‌احترامی!

پیش‌تر فکر می‌کردم یکی از ویژگی‌های انسان خوب این است که به اعتقادات ولو غلط دیگران احترام بگذارد. اما این […]
28 آبان 1401

پرتقال‌خونی فروش!

در تمام عمرم فقط یک بار دیدم که کبک سرش را بکند زیر برف. نمی‌دانستم در روزگاری خواهم زیست که […]
27 آبان 1401

جایگذاری سخت!

اگر #کیان پسر من بود چه می‌کردم؟ اگر #نیکا دخترم بود چطور!؟فریاد می‌زدم؟ شیون می‌کردم؟ افتخار می‌کردم که عمدا یا سهوا جان‌فدای وطن شدند؟ […]
26 آبان 1401

نگرانی!

مردم شاید فقط نگران جانشان‌ هستند که از دست نرود، اما نیروهای سرکوب هم نگران از دست رفتن جانشان هستند […]
error: لینک های همرسانی مطلب در سمت چپ صفحه هست دوست داشتی به اشتراک بگذار!