گفتم، گفت: عنوان کتابی از اینجانب است که بر گفتگوهایی بر سر چالش‌های روزمره‌ی انسانی تمرکز دارد،
خیلی سخت است که این مجموعه را مجموعه داستان کوتاه نامید اگرچه در تمامی آنها روایتی داستان ‌وار نهفته است اما به واقع اثری از فضاسازی، شخصیت‌پردازی و .. نیست گویی فقط یک گفتگوی ساده است اما در پس این مناظره “من و او” چیزهای زیادی مطرح می‌شود، پرسش‌های زیادی عنوان می‌شود و پاسخ‌های بجا و نابجا… که گاهی شکل طنز بخود می‌گیرد و گاهی شکل درد.
مجموعه روایت:” گفتم، گفت!” مجموعه از گفتگوهای حیاط خلوت حیات ماست که در آینه شفافیت ذهن و برای رهایی و پاسخ به بسیاری از افکار و باورهاست…
همه آنها از یک بحث و ابهام ساده شروع می شود به اوج می رسد و در نهایت فروکش میکند…
شاید بالا و پایین شدن اندک این روایت در چندخط از یک گفتگوی ساده، روایتگر ضربان قلب یک اثر داستان‌وار باشد…

6 مهر 1399

اشتباهات آدمی

گفت:”آدم‌ها وقتی بزرگ می‌شوند پخته‌تر می‌شوند و اشتباه نمی‌کنند.”گفتم:”اتفاقا برعکس، ما هر چقدر بزرگتر می‌شویم اشتباهاتمان هم بزرگتر می‌شود.”گفت:”پس تجربه […]
23 تیر 1399

چیز

گفتم:”چیزی که من میگم، اون چیزی نیست که تو فکر می‌کنی.” گفت:”چیزی که من هم میگم، اون چیزی نیست که […]
19 تیر 1399

کارآفرین

گفتم:”چرا کارمندی را رها کردی و کارآفرین شدی!؟”گفت:”چون من آن‌قدر عمر نمی‌کنم که منتظر حقوق پایان‌ماه باشم!”
12 تیر 1399

پادشاه

گفت:”اینجا چه می‌کنی پیرمرد!؟”گفتم:”در جستجوی شخصی هستم و پُرسان‌پُرسان به دیار شما رسیدم از پی آن.”گفت:”مشخص است که روزگاری زیاد […]
8 تیر 1399

سرمایه‌های سازمان

گفتم:”آقای رئیس اجازه هس بیام داخل!؟” گفت:”بیا توو.” گفتم:”راجع به حقوق و دستمزد کارگرای مجموعه می‌خواستم چند لحظه‌ وقتتون رو […]
23 خرداد 1399

حقوق پیشنهادی

گفت:”می‌بینم که مث همیشه سخت مشغولی! کار و بار چطوره؟ از کارِت راضی هستی!؟”گفتم:”یادته توی شرکتت بودم، گفتم حقوقم رو […]
error: لینک های همرسانی مطلب در سمت چپ صفحه هست دوست داشتی به اشتراک بگذار!