گفتم، گفت: عنوان کتابی از اینجانب است که بر گفتگوهایی بر سر چالش‌های روزمره‌ی انسانی تمرکز دارد،
خیلی سخت است که این مجموعه را مجموعه داستان کوتاه نامید اگرچه در تمامی آنها روایتی داستان ‌وار نهفته است اما به واقع اثری از فضاسازی، شخصیت‌پردازی و .. نیست گویی فقط یک گفتگوی ساده است اما در پس این مناظره “من و او” چیزهای زیادی مطرح می‌شود، پرسش‌های زیادی عنوان می‌شود و پاسخ‌های بجا و نابجا… که گاهی شکل طنز بخود می‌گیرد و گاهی شکل درد.
مجموعه روایت:” گفتم، گفت!” مجموعه از گفتگوهای حیاط خلوت حیات ماست که در آینه شفافیت ذهن و برای رهایی و پاسخ به بسیاری از افکار و باورهاست…
همه آنها از یک بحث و ابهام ساده شروع می شود به اوج می رسد و در نهایت فروکش میکند…
شاید بالا و پایین شدن اندک این روایت در چندخط از یک گفتگوی ساده، روایتگر ضربان قلب یک اثر داستان‌وار باشد…

25 آذر 1402

قَوّاد!

گفتم:”خجالت‌آوره واقعاً؛ اینایی که قَوّاد هستند چجوری سرشون رو توی جامعه بلند می‌کنن؟”گفت:”قَوّاد چیه!؟”گفتم:”جاکش.”گفت:”آها. ولی من بهش میگم دلال محبت! […]
25 آذر 1402

لامپ!

گفت:”بابا! لامپای مدرسه‌مون سوخته، معلممون گفته پول بیارین لامپ بخریم. همش‌ تاریکه.”گفتم:”مشکلی نیست عزیزم، ببر هرچقدر لازمه.”گفت:”آخه مسجد روبروی مدرسه‌مون […]
20 آذر 1402

وزن!

گفت:”باورت میشه وزن من ۵۰ کیلو باشه؟”گفتم:”نههه! ممکن نیست! حداقل باید ۸۰ کیلو باشی.”گفت:”ولی اشتباه می‌کنی من ۵۰ کیلو‌ هستم.”گفتم:”قدت […]
18 آذر 1402

اشتباه!

گفتم:”دکتر هست؟”گفت:”بله. وقت قبلی داشتین؟”گفتم:”خیر.”گفت:”مشکل‌تون چیه؟”گفتم:”سرم خیلی درد میکنه.”گفت:”آقا اشتباه اومدی؛ اینجا مطب دندون‌پزشکیه!”گفتم:”خب شاید درد دندونم زده به سرم!”#گفتم_گفت […]
18 آذر 1402

راز موفقیت!

گفتم:”یه سوال مهم دارم. اگه‌ گفتی راز موفقیت اکثر آدمای موفق در چیه؟”گفت:”خب عوامل زیادی توی‌ موفقیت افراد، دخیله.”گفتم:”نه؛ همون […]
4 شهریور 1402

جشن موفقیت!

گفتم:”واقعاً هنر کردی بعد از بیست سال، سیگار رو گذاشتی کنار؛ حتی شنیدم که این موفقیت رو جشن گرفتی. درسته؟”گفت:”آره. […]
error: لینک های همرسانی مطلب در سمت چپ صفحه هست دوست داشتی به اشتراک بگذار!