کتاب “1984” نوشتهی جورج اورول، یکی از آثار مهم و تأثیرگذار ادبیات است. شیوهی نوشتن این نویسنده را دوست دارم.
کتاب، قصهی از زندگی یک مرد در دنیایی تیره و خشن را به تصویر میکشد. داستانی خیالی که در اوایل قرن بیست و یکم در انگلستان اتفاق میافتد، جایی که جمهوری سوسیالیستی انگلستان، یا “اؤشانیا”، به رهبری حزب “بزرگ برادر” (Big Brother) حاکم است.
شخصیت اصلی داستان، وینستون اسمیت، یک مأموران این حزب است که وظیفهاش تغییر تاریخ ثبت وقایع در یکی از وزارتخانههاست. او بطور غیرمنتظره عاشق یک زن به نام جولیا میشود و با او وارد رابطه میشود، اما بزودی متوجه میشود که این رابطه تهدیدی برای امنیتش و حزب است. در طول داستان، وینستون با دوست خود، اُبری، آشنا میشود و با او درباره ایدههای اپوزیسیونی مکرراً بحث میکند. او برای آزادی فکر و انتقاد از حزب مبارزه میکند، ولی زود متوجه میشود که هیچ کس قادر به انتقاد از حزب و بزرگ برادر نیست و حتی تفکر در مورد انقلاب یا تغییرات ناامیدکننده است. داستان به انتها میرسد و وینستون نهایتاً توسط مأموران حزب دستگیر و به سرنوشت خشن و نهایی میرسد که نشاندهندهی کنترل کامل حزب بر جامعهاست، حتی تا حدی که حقیقت و حتی وجود وینستون را از بین میبرد!
این رمان به صورت عمیقی به موضوعاتی همچون دیکتاتوری، کنترل اجتماعی، جنبشهای اپوزیسیون و تأثیر رسانهها در جامعه میپردازد. و بخوبی چهرهی سیاست و دیکتاتوری با ایجاد دنیایی که تحت کنترل کامل دولت است را به تصویر میکشد. او نشان میدهد که چگونه یک دولت دیکتاتوری میتواند تا حد زیادی زندگی افراد را کنترل کند و حتی تاریخ و حقیقت را نیز جهت خودش تغییر دهد.
یکی از فصلهای آن که خوانش کتاب دیکتاتور برای جولیاست به شدت خسته کننده است اما به شدت هم پیامآور است که تمام الفاظ دیکتاتورها ملالآور است و پیام تازهای در خود ندارد. این دقیقاً هنر نویسندگی جورج اورول است.
نقاط قوت کتاب از نظر من:
نقاط ضعف کتاب از نظر من:
امتیازم از ۱۰ به این کتاب ۹ است. خوانش آن را به همه پیشنهاد میکنم.