مدت زمان مطالعه: 4 دقیقه

به وبسایت سروشانه خوش آمدید…

من، هادی احمدی با تخلص شعری سروش، هرچه در توان دارم را در اینجا منتشر کردم و می‌کنم.

شما را از دانستی‌هایم بی‌نصیب نمی‌گذارم پس مرا از نظراتتان بی‌نصیب نگذارید…

5 مرداد 1398

رشی‌خان

مدت زمان مطالعه: 4 دقیقه به یکی از “گنده لات‌های زندان” که محکوم به حبس ابد بود یک کیف چرمی نو دادند که داخل آن […]
4 مرداد 1398

پایان…

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفت: “آفرین، تلاشت خیلی خوب بود، ادامه بده، داری نزدیک می شوی….” گفتم: ” به کجا ؟” گفت:” به پایان […]
31 تیر 1398

بُت‌تراش

مدت زمان مطالعه: 6 دقیقه بُت‌تراش بود. مردم به چشم یک برگـزیده، به او می‌نگریـستند. اما برگزیده نبود؛ فقط نقشـی از خـدا را بر پیکر […]
30 تیر 1398

نظم جهانی آینده

مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه نظم جهانی، پول مشترک (دلار)، زبان مشترک (انگلیسی) و… چیزهایی در جهان ایجاد شد که سبب انسجام کشورها گردید و […]
30 تیر 1398

دفتر رؤیاها

مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه روزهای تلخ و یکنواختی بود و او خاطرات هر روز را در دفتری می‌نوشت تا بعدها آن‌ها را بخواند. اما […]
30 تیر 1398

خدای سرخ‌پوستی

مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه او را از کشتی غرق‌شده‌ی ملوانان اسپانیایی در سواحل سرزمین خود یافتند که روی ساحل شنی، بی‌حال افتاده بود. پس […]
30 تیر 1398

خو کرده به تاریکی

مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه مرد کوری سر راهم سبز شد. زیبایی یک صبح دل‌انگیز پاییزی با رنگ‌های چشم نوازشْ باعث شد تا یک لحظه، […]
30 تیر 1398

نقاب

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه همیشه به من می‌گفت: «گاه زیباترین لبخند خود را از دیگران دریغ می‌کنیم، گاه دلقکی می‌شویم تا به‌زور لبخندی بر […]
30 تیر 1398

نی‌نواز

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه در پارک شهر، جوانی به انتظار کسی نشسته بود که صدای نواختن نی، که چند متر آن‌طرف‌تربود به گوشش رسید. […]
30 تیر 1398

ارزش وقت

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه دزدی را گرفته و نزد داروغه بردند. داروغه از او پرسید: «بگو ببینم چه کرده‌ای که تو را به این‌جا […]
30 تیر 1398

زندگی در غار

مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه درون غاری تاریک زندگی می‌کرد. او مجبور به گذارندن روزهای روشن زندگی‌اش درون ظلمت مطلق شده بود. سال‌ها بود که […]
30 تیر 1398

زمانی برای زیبا شدن

مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه «زن اولشم، حق و حقوقی که من دارم نباید با اون هرزه یکی باشه! اون دختره‌ی عفریته قاپ شوهر احمقمو […]
30 تیر 1398

ارباب قصر

مدت زمان مطالعه: 5 دقیقه «اتاق را سـریعاً برای ارباب آماده کنید. ارباب مدتی است که از اوضاع نابسامان کار کردن شما‌ها گله‌مند است. می‌بایست […]
30 تیر 1398

خلوت پیری

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه هر روز، صبح زود که خانه را ترک می‌کنم، پدرم را می‌بینم که بیدار است، اما نگاهش را به گوشه‌ای […]
30 تیر 1398

قالیچه‌ی سلیمان

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه آرزو می‌کرد حداقل برای لحظاتی، قالیچه‌ی سلیمان را در اختیار داشته باشد تا با آن بتواند دور دنیا به‌سرعت بچرخد. […]
30 تیر 1398

سگگ صورتی

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه کفش‌های پاره‌اش مدت‌ها بود که پاهای کوچکش را می‌آزرد. وضع مالی پدرش هم آن‌چنان نبود که سریعاً یک جفت کفش […]
30 تیر 1398

ارزش هر چیز

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه از عارفی پرسیدم: «در این دنیا چه چیزی را دوست داشته باشم که وقتی از دست دادمش غصه‌اش را نخورم؟» […]
30 تیر 1398

جایزه‌ی بزرگ

مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه یک مسابقه‌ی دو همگانی در سطح شهر برگزار شد. او هم در این مسابقه شرکت کرد تا قدری اندام خود […]
30 تیر 1398

شهر گمشده

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه شهر گمشده، از رؤیاهای ماجراجویانی بود که به طمع به دست آوردن جواهرات و عتقیه‌های آن لحظه‌ای دست از اندیشیدن […]
30 تیر 1398

دست‌نیافتنی‌ترین آرزوی دست‌یافتنی

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه رودخانه‌ای آرام از کنار روستایشان عبور می‌کرد و نوجوانانی که شنا می‌دانستند، در روزهای گرم تابستانی تنی به آب می‌زدند […]
error: لینک های همرسانی مطلب پایین هر صفحه هست لطفا به اشتراک بگذارید