هوا که گرم میشد لذت میبُرد از بیبُخاری! #کاریکلماتور #واژه_گردان پانوشت: بیخیالی، بیعاری نیست. بیعاری بار منفی دارد و بیخیالی، رویارویی با حقیقت آرام است. که هدفش دوری از اوهام […]
برای خرید انسولین مادرم مجبور شدم تا قم بروم. شوربختانه در چنین شرایطی که کمبود دارو بهشدت احساس شود تهران اوضاع وخیمتری خواهد داشت بهانهی داروخانههای تهران هم تعداد مصرفکنندگان […]
پولدار نبود اما بهاندازهی کافی پول داشت، به هر دری میزد تا از پولی که هر روز بیارزش میشد، جلوگیری کند، بخشی از سرمایهاش را طلا خرید، بخشی را ارز، […]
خرگوش بود اما نمیشنید! #کاریکلماتور #واژه_گردان پانوشت:زور داشت اما استفاده نمیکرد، قدرت داشت اما به کار نمیگرفت، ایده داشت اما اجرا نمیکرد. خلاق بود اما خلق نمیکرد. باسواد بود اما […]
از هر چیزی خیلی راحت چشمپوشی میکرد وقتی که میخوابید! #کاریکلماتور #واژه_گردان پانوشت:اتفاقات ناگوار و ناروا از جلوی دیدگان پَر نمیکشند. آنها دقیقاً روبروی چشمانمان لانه میکنند و با هر […]
او از ریاضیات زیاد میدانست، ریاضیدان شد، من خوشحالم که گُلدان نشدم! #کاریکلماتور #واژه_گردان پانوشت: حتی اگر روزی دست به نوشتن آنچه که آموختهایم نزنیم. حتی اگر آنرا بر زبان […]
من سالهای بسیاری درس خواندم و موفق شدم که دکترایم را از معروفترین دانشگاه بگیرم اما پس از آن، تا مدتها بیکار بودم. او سالهای بسیاری کار کرد و بجای […]
با عشوهی تمام، از گوشوارههایش آویزان شده بود! #کاریکلماتور #واژه_گردان پانوشت: همیشه چیزی هست که به آن بنازیم! یکی به ظاهرش، یکی به اندامش، یکی به خندهاش، یکی به افکارش، […]
سیستم عصبی بدن انسان هم بیاعصاب است! #کاریکلماتور #واژه_گردان پانوشت: رشتههای عصبی، شبیهی ریشههای پراکنده یک درخت چنان در سراسر زمین بدن ما فرو رفتهاند که گویی در پی یافتن […]
سربازان درشتهیکل، سنگر گرفتند، پشت خاکریز! #کاریکلماتور #واژه_گردان پانوشت: چه بزرگمردانی از دست رفتند در پس آرزوهای بهظاهر بزرگ و چه بزرگانی که بخاطر هیچ کوچک شدند تا یادشان با […]
دوربینِ مدار بسته، باز نمیبیند! #کاریکلماتور #واژه_گردان پانوشت: حد، خوب است وقتی نامحدود باشی، مرز، خوب است، وقتی بیطول و عرض باشی. هرگاه ذهن و نگاهت محدود به حد چیزی […]
وقتی بیتاب شد، رفت سراغ سُرسُره! #کاریکلماتور #واژه_گردان پانوشت: فرصت دلخوشی آنقدر کم است که اگر هزاران آینه را روبرویاش بگذاری بهاندازهی حجم غمها نمیشود. عمر، با اینکه کوتاه است […]
زمزمهی جنگ و بمباران که باشد، اقیانوس هم میشود ناودان! #کاریکلماتور #واژه_گردان پانوشت:سایهی جنگ همیشه روی سر آدمها سنگینی میکند، کشتار و مرگ، رنج و درد، از آن صحنههای پُرتکرار […]
جوشکار، خیلی سریع تمام آهنپارهها را بههم دوخت! #کاریکلماتور #واژه_گردان پانوشت:تمام دارایی شما آنچه هست که برای بهکار گرفتن آموختهاید و در آن مهارت کسب کردهاید. در هر زمینهای که […]
همیشه قند توی دلش آب میشد اما دیابت نگرفت! #کاریکلماتور #واژه_گردان پانوشت: چیزی که پزشکان اغلب نمیگویند، شیرینکردن کام از خوشیها برای مبارزه با بیماری، بجای خوردن هزاران گچ رنگارنگ […]
کمکحال من، هم گذشته است هم آینده! #کاریکلماتور #واژه_گردان پانوشت: نمیشود گذشته را نادیده گرفت، چیزی که الان هستی تماماً از گذشته است. نمیشود برای آینده برنامهای در ذهن نپروراند. […]
برندهی انتخابات، همیشه حزب باد است! #کاریکلماتور #واژه_گردان پانوشت:چه اهمیتی دارد طرف کدامیک باشی؟ قرمز باشی یا آبی، هوادار یکی باشی و یا بدخواه دیگری، در هر حال یکی از […]
زیر سایهی او بزرگ شده بود به همینخاطر هیچوقت آفتاب را ندید! #کاریکلماتور #واژه_گردان پانوشت: پناه، چتر حمایت است و پناهگاه، گاه محفل خیال است و گاه آغوش وصال و […]
خلاف جریان آب شنا میکرد، خلافکار شد! #کاریکلماتور #واژه_گردان پانوشت: زود رسیدن به هدف، شاید بهترین توجیه برای خلاف است، گاه در لوای قانون، گاه در پوشش بیقانونی و گاه […]
پول خرید پارو را نداشت وگرنه پول پارو میکرد! #کاریکلماتور #واژه_گردان پانوشت: هر آدمی الماسی نهان در خود دارد. سخت است که از جان و حال بگذرد تا گنج درون […]
دوست دارم بزرگ شوم، کفشهای پاشنهبلند مادرم را بپوشم، دامن بلندش و حتی آن سینهبند سفید و خوشگلاش! چندین بار سر همینکارها و لاکزدن ناخنها و ریختنش روی لباسهایم کتک […]
هرکسی هرطوری دوست دارد بدون هیچ ترسی میتواند بیاندیشد اما به نظرم هر کسی هر چیزی را که به ذهنش میرسد نباید به زبان بیاورد شاید اسمش را خودسانسوری بگذاریم […]
شیشهبُر، همیشه خُردهشیشه دارد! پانوشت:آنهایی که دائماً روی رعایتکردن چیزی پافشاری میکنند خود از ناقضان آن چیز میشوند! به طور مثال کسی که روی حجاب حساسیت زیادی دارد و واکنش […]
همیشه نگاه کارفرما به کارگر از بالا به پایین است، شبیه نگاه کارمند به اربابالرجوع، موجر به مستاجر و البته نگاه مرد به زن! اینکه چه میشود که چنین نگاهی […]
یادگیری و اینکه انسان چگونه میآموزد همواره بحث داغ آموزش در تمامی کشورهاست و همیشه بسیاری روشهای گوناگونی را در تدریس بهکار میگیرند که به زعم خودشان بهترین روش است. […]
اتصال و استفادهی مداوم و فوری از فناوری برای چککردن مرتب ایمیل، تماس ویدئویی، پیامرسانها و شبکههای اجتماعی نوع خاصی از استرس را در انسان بهوجود میآورد که به آن […]
هیچ چیزی به اندازهی جاذبهی جنسیاش مرا مجذوب او نکرد. نه! همه چیزش…! چطور یک زن اینهمه جاذبه را بهیکباره در خود دارد؟ نیروی جاذبهاش هم کِشندهتر از زمین بود […]
اولین باری که دعای مرموز یک دعانویس کارساز شد مربوط به کودکیام بود، ظاهراً از تولدم چندان نگذشته بود که بهشدت بیمار شده و تا دم مرگ رفته بودم، شیون […]
گفت:”مینویسی که خودت را نشان دهی!؟”گفتم:”نه، مینویسم که دیگران خودشان را به من نشان دهند!”گفت:”چطور؟”گفتم:”همهی ما به یک اندازه مشق خواندن و نوشتن را میآموزیم؛ آنهایی که نوشتن را بیشتر […]
حاضرید به چه قیمتی به زندگیتان خاتمه دهید؟ شاید میپرسید این چه سوال احمقانهای است! کسی که حاضر است به زندگیاش پایان دهد لابد دیوانه است! اما هرکسی در طول […]
مدیری بیمنطق و سختگیر داشتم بیخود و بیجهت به هرکاری که میکردم ولو به نحو احسن (حداقل به نظر خودم!) بازخورد منفی داشت و همیشه چیزی برای گیر دادن در […]
در بحث مدیریت مالی سه روش برای پسانداز وجود دارد: بازیابی هزینه: در ازای هزینهی انجام شده باید ارزش، پول یا اعتباری را بتوانید پس بگیرید. کاهش هزینه: جلوگیری از […]
گفت:”آدمها وقتی بزرگ میشوند پختهتر میشوند و اشتباه نمیکنند.”گفتم:”اتفاقا برعکس، ما هر چقدر بزرگتر میشویم اشتباهاتمان هم بزرگتر میشود.”گفت:”پس تجربه اینجا چه نقشی دارد!؟”گفتم:”تو تجربهی چیزهایی را داری که یکبار […]
در جلسات اکثر سازمانهایی که مراجعه میکنم چیزی که مدام توسط بسیاری از مدیران فناوری اطلاعات و کارشناسان مطرح میشود این است که کاربران علاقهای به ثبت مکتوب درخواستهای خود […]
دیروز یک جلسه آموزشی ۶ ساعته داشتم در یک شرکت خصوصی که خود این شرکت به چند سازمان دولتی و خصولتی خدمات پشتیبانی ارایه میکرد.از مزایای سرویس دسک و چارچوب […]
نامش ایوان ریمسکی بود یک جوان رعنا و خوشقد و بالای اهل روسیه. منتظر رفتن خودروی جلویی بودم. بهمحض خارج شدن از پارکینگ شرکت که در نزدیکی یک هتل بود […]
گواهینامهی بعدی را که گرفتم سریع آنرا قاب کرده و به دیوار زدم. در رزومه هم آنرا نوشتم. انگیزهام بیشتر شد تا مدارک بیشتر و بهتری بدست بیاوریم، مدارکی که […]
آخرین قطاری بود که میشد آسوده و بدون تنهزدن به این و آن سوارش شوم. همیشه انتظار برای رسیدن یک قطار خلوت یا اندکی خلوت اگرچه آزاردهنده است اما این […]
مادرم طلاق گرفت، به گفتهی خودش خیلی دیر، اما بالاخره توانست تصمیماش را عملی کند و از این بابت خوشحال بود، مادرم بارها میگفت:”من از همون روز اولم از این […]
“مهمون حبیب خداست و روزیاش رو با خودش میاره!” این تکیهکلام مادرم بود زنی بسیار مهماننواز، آنقدر که حاضر بود چیزی نصیب بچههایش نشود اما مهمان، راضی و خوشحال از […]
زیبایی، همیشه جایی برای ابراز وجود دارد، همیشه خواهان دارد و همیشه تصاحباش وسوسهبرانگیز است، اگرچه میگویند زیبایی نسبی است و هرکسی تعریفی از زیبایی دارد اما در حقیقت آنچه […]
خانوادهی ما گوشهگیرترین خانوادهی این کرهی خاکی است! گویی نه همسایهای داریم نه قوم و خویشی… البته که همسایه داریم اما انگار همسایههای ما همه مُردهاند، یا میپندارند که ما […]
بعد از مدتها کلنجار رفتن بالاخره تصمیم گرفتم موهایم را رنگ کنم… تا سپیدی و کهنهگی سالهای دراز عمر را در زیر پوستهی تیرهتری پنهان کنم… تا آنچه را که […]
دختر اول خانواده باشی و هیچ بهرهای از زیبایی و ظرافت زنانه هم نبرده باشی، یک مرد بیریخت و کاملی! اصلاً گویی دختر اول بودن یک خانوادهی پنج دختره باید […]
هیچ عشقی دوطرفه نیست!یکی طالب میشود دیگری مطلوب، و گرنه کلماتی چون عاشق و معشوق، معبد و معبود هرگز ساخته نمیشد، عشق، ذهنیتی خیالی است که میتواند معشوقی آنچنانی را […]
اواخر جنگ ایران و عراق، کمپهایی در شهر برپا میشد برای جمعآوری کمکهای مردم به رزمندگان…من حدود ۷ سال سن داشتم و کلاس دوم ابتدایی بودم روی پلاکاردهای برافراشته بر […]
گفتم:”چیزی که من میگم، اون چیزی نیست که تو فکر میکنی.” گفت:”چیزی که من هم میگم، اون چیزی نیست که تو فکر میکنی.” گفتم:”پس الکی وقتمون رو هدر میدیم.” گفتم:”آره! […]
همهی کتابها شبیه همند منتها کتابی هست که با اندیشه، احساسات و جهانبینی فعلی شما هماهنگ است که به آن برچسب کتابِ خوب میزنید و دیگری که ناهماهنگ است برچسب […]
چندبار پیش آمده که به شما گفته باشند:”داری کار میکنی یا بازی!؟” چندبار پیش آمده که شما این را به کسی گفته باشید!؟ اگر چنین عبارتی بهگوشتان آشناست پس لابد […]
گفت:”اینجا چه میکنی پیرمرد!؟”گفتم:”در جستجوی شخصی هستم و پُرسانپُرسان به دیار شما رسیدم از پی آن.”گفت:”مشخص است که روزگاری زیاد در جستجویاش بودی، از چهرهی رنجورت پیداست و از غمِ […]
یک کتاب، یک نوشته، یک یادداشت… چقدر میتواند عمر کند!؟ آیا کتاب یک کالای مصرفی نیست شبیه همهی آنچه که مصرف میکنیم و یا آنرا مصرف نکرده با رسیدن به […]
گفتم:”آقای رئیس اجازه هس بیام داخل!؟” گفت:”بیا توو.” گفتم:”راجع به حقوق و دستمزد کارگرای مجموعه میخواستم چند لحظه وقتتون رو بگیرم، خیلی از مدیرا مکاتبه کردن و میگن همهی پرسنل […]
بر اساس پژوهشی که اخیراً بر روی مقبرهها و مجسمههای مصر باستان صورت گرفته نکتهی جالبی مشاهده شده و آن ایناست که بینی اکثر مجسمههای باقیمانده از اهرام و مقبرههای […]
گفت:”میبینم که مث همیشه سخت مشغولی! کار و بار چطوره؟ از کارِت راضی هستی!؟”گفتم:”یادته توی شرکتت بودم، گفتم حقوقم رو زیاد کن، گفتی رقمات بالاست نمیشه، همینه که هس! یا […]
سیاهچاله ناحیهای در فضا-زمان با گرانشی چنان نیرومند است که هیچ چیز حتی ذرات و نور وقتی به آن داخل شوند قادر نیستند از میدان گرانش آن بگریزند. نظریهی نسبیت […]
گفتم:”بازم که اسحلهات رو ورداشتی کجا میری!؟”گفت:”برای دفاع، باید جنگید!”گفتم:”جنگ، ننگه!”گفت:” ما آغازگر جنگ نبودیم و جنگیدن برای دفاع رو حق خودمون میدونیم!”گفتم:”حق ما دفاع نیست، حق ما جنگ نیست، […]
تمام زندگی، غمِ داشتهها و نداشتههاست، سراسر مملو از نگرانیاست بر سر هر آنچه که ما را در گرداگردِ گرداب خواستهها چون ذرهای ناچیز به هوا میفرستد…تا بیمقدارْ در آسمان […]
گفتم:”یه برادر بیکار دارم که معتاد هم هست خیلی تلاش کردم تا به روال عادی زندگیاش برگرده…” گفت:”مثلا چیکار کردی!؟” گفتم:”گفتن نداره، اما رهن خونهاش رو دادم، تا جایی که […]
همیشه در هر خانوادهای یکی هست که با اطرافیان سر ناسازگاری دارد، جامعهستیز است و در دنیای خودش سیر میکند، کاملاً متفاوت با سایر اعضای خانوادهاست، موسیقی خاصی گوش میدهد، […]
از فاصلهی کم، نزدیک به چند متر مانده به او، پیرزنی دوستداشتنی و آرام با موهای حنایی، صورت گِرد و لُپهای برآمده به نظر میرسید، دقیقاً شبیه همان تصویری که […]
تو که آبادی و ویرانه فقط لایق توستکه همین آتش جانانه فقط لایق توستسخن عشق من از پاکـی و دلدادگی استحیله و خدعهی بیگانه فقط لایق توستپیله کردم به تو […]
وقتی دور و بَرم را نگاه میکنم سراسر، اسکلتهایی را میبینم که در هم میلولند، آنها همیشه در تکاپوی خوردن همه چیزند و هرآنچه را که میخورند در لحظهای از […]
زیباترین، دلرباترین و رویاییترین چیزی بود که به چشمم میدیدم یک عروس زیبا که دست در دست شوهرش از پلههای ورودی به داخل حیاط خانه آهسته و قدم به قدم […]
گفتم:”چرا سال گذشته مخالف این موضوع بودی و الان موافقی!؟”گفت:”چون شرایط آن زمان ایجاب میکرد و با شرایط الان فرق میکند!”گفتم:”خُب، این یعنی تو حزب باد هستی، چون هنوز چیزی […]
از ۷.۷ میلیارد جمعیت جهان ۴,۵۲۲,۸۱۹,۴۱۴ نفر به اینترنت دسترسی دارند این آمار لحظه به لحظه در حال افزایش است، این یعنی حدود ۴۰٪ از جمعیت جهان امروز ارتباط اینترنتی […]
کوزهی شکسته هم بجز کوزهگر به کسی آب نمیداد! پانوشت:خواهان هرچیزی که باشی آن چیز نیز خواهان توست چه درست چه نادرست، چه شکسته چه سالم…طالب و مطلوب تمام تلاش […]
دیروز رفتم دانشگاه شریف؛ برای بازبینی دوربینهای پیرامونی آنجا تا ببینم ردّی یا تصویری از سارق تلفن همراهم بدست میآورم یا نه! چندین بار داستان و مشخصات سارق را به […]
آثار ماندگار تاریخاند: “چهلستون”، پنجاه سطر! پانوشت:سعی کن از تو اثری باقی بماند تاریخ بدون یک ثمر یا اثر، ماندگار نیست! هر اثری که میتوانی، یک اثر سازهای یا اثری […]
آیا اصل پارتو تعریفی برای کرونا دارد!؟ در سال ۱۹۰۶ اقتصاددان ایتالیایی به نام ویلفردو پارتو در تحقیقات راجع به ثروت در ایتالیا متوجه شد که ۸۰ درصد ثروت کشور […]
گوشهایش سنگین بود بههمین خاطر همیشه سر به زیر بود! #کاریکلماتور #واژه_گردان پانوشت: حرفهای زیادی هست که بیشتر اوقات نباید شنید، حرفهایی که شیرَت میکند تا به جنگ گویندهی آن […]
از وقتی که بیکار شدم، یکسال میگذرد، تلاش زیادی کردم که تن به اینکار ندهم، دست به هر کاری زدم کارهایی که دوست داشتم و نداشتم را امتحان میکردم تا […]
دقیقا دوازده سالم بود که در نانوایی تافتون محله کار میکردم چانهگیر بودم، روزی پنجاه تومان دستمزد میگرفتم از ساعت ۳ صبح تا ۱۴ بعد ازظهر. اگرچه حقوق بسیار ناچیزی […]
یک روز بیزاری یک روز بازار، تجارت یعنی همین! #کاریکلماتور #واژه_گردان پانوشت: تجارت تو باید نتیجهاش شادی تو باشد نتیجهای که برای خودت رقم باید زد نه برای دیگری، هرچند […]