مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه

می‌خواستم بلندترین رمان دنیا را بنویسم.. هم توانایی‌اش را داشتم و هم کِرم‌اش! مگر آنکه عمرم قد ندهد.

اما چطور؟

می‌شد تعبیر یک لحظه را در دهها صفحه بنویسم.

می‌شد برای توصیف هر چیزی، تمام علوم مرتبط و نامرتبط را به آن ربط دهم و زیر و رو کنم تا دهها فصل در باب آن بنویسم.

می‌شد قهرمان‌های بیشتری به متن داستان بیاورم که برای هر کدام می‌توان شاهنامه‌ها نوشت.

می‌شد هر اتفاقی، چه واقعی، چه خیالی و چه ماورایی را به خورد داستان بدهم.

می‌شد با زمان آنقدر بازی کنم تا مغز مخاطب را با گذشته، حال، آینده و حتی بی‌زمانی و هم‌زمانی به هم بزنم و اساسی تریت کنم!

حتی می‌شد هر جایی که کم می‌آورم کارتونی‌اش کنم عین سریال‌ها‌!

اما وقتی دیدم سایت‌هایی با متون بلند بالا شدند شبکه‌های اجتماعی و شبکه‌های اجتماعی شدند پورتال‌هایی که کاربران را محدود کردند به تعداد کاراکتر! فهمیدم مردم، زمان ندارند! مهم لُپ مطلب است! فهمیدم حتی اگر بلندترین داستان‌ را بنویسم و قطورترین کتاب‌ را، هنری جز رکوردزنی نکردم. فهمیدم، کشش هر چیزی تا اندازه‌ای زیبا و جذاب است!

فعلاً که بلندترین رمان یعنی بیشتر از یک میلیون کلمه! چیزی شبیه رمان در جست‌وجوی زمان از دست‌رفته نوشته‌ی مارسل پروست در رتبه‌ی نخست و رمان کلیدر اثر محمود دولت‌آبادی در رتبه‌ی دوم که بر بلندترین سکوی رمان‌های دنیا ایستاده‌اند.

سعی‌ام بر این‌است که عاشق کوتاه‌نویسی‌ باشم. جملات قصار، اشعار کوتاه، داستان‌ کوتاه، مقالات کوتاه و.. حتی تاکنون بلندترین رمانم کم و بیش از صدهزار کلمه فراتر نرفته. باورم اینست وقتی مطلبی را می‌توان در اندازه‌ی طبیعی نوشت بدون آنکه فرم، سبک و ساختارش را نابود کنی، بهترست بیش از این آب به‌اش نبندی!

محتوا آن چیز ارزشمندی است که نویسنده به کتاب عرضه می‌کند. محتوا، لُب مطلب است!

0 0 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: لینک های همرسانی مطلب پایین هر صفحه هست لطفا به اشتراک بگذارید
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x