مدت زمان مطالعه: 5 دقیقه
به وبسایت سروشانه خوش آمدید…

من، هادی احمدی با تخلص شعری سروش، هرچه در توان دارم را در اینجا منتشر کردم و می‌کنم.

شما را از دانستی‌هایم بی‌نصیب نمی‌گذارم پس مرا از نظراتتان بی‌نصیب نگذارید…

19 اردیبهشت 1400

فراموش شده

مدت زمان مطالعه: 5 دقیقه ساعت، قدیمی‌ترین اختراع بشر است. البته نه آنقدر که ماقبل تاریخ باشد؛ نه آنقدر که پیش از شکل‌گیری ساعت بیولوژیکی […]
16 فروردین 1400

یک میلیارد تومان!

مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه نه از گاراژ شروع کردم و نه وصل بودم به جایی. اصلاً داشتن گاراژ، خود بزرگترین سرمایه است! و بدون […]
9 شهریور 1399

حد و اندازه

مدت زمان مطالعه: 8 دقیقه مادرم طلاق گرفت، به گفته‌ی خودش خیلی دیر، اما بالاخره توانست تصمیم‌اش را عملی کند و از این بابت خوشحال […]
16 مرداد 1399

تلفن‌همراه

مدت زمان مطالعه: 5 دقیقه بازنشسته شدم، با پولی که نصیبم شده بود تصمیم گرفتم دستی به سر و روی خانه‌ی کلنگی‌ام بکشم و خانواده‌ […]
8 مرداد 1399

آب‌مروارید!

مدت زمان مطالعه: 6 دقیقه بعد از مدت‌ها کلنجار رفتن بالاخره تصمیم گرفتم موهایم را رنگ کنم… تا سپیدی و کهنه‌گی سال‌های دراز عمر را […]
26 اردیبهشت 1399

طلا

مدت زمان مطالعه: 5 دقیقه تمام زندگی، غمِ داشته‌ها و نداشته‌هاست، سراسر مملو از نگرانی‌است بر سر هر آنچه که ما را در گرداگردِ گرداب […]
25 فروردین 1399

اسکلت‌ها

مدت زمان مطالعه: 4 دقیقه وقتی دور و بَرم را نگاه می‌کنم سراسر، اسکلت‌هایی را می‌بینم که در هم می‌لولند، آنها همیشه در تکاپوی خوردن […]
23 فروردین 1399

یک جای دور

مدت زمان مطالعه: 5 دقیقه نمی‌دانم چرا؟ اما هرزگاهی ناخوآگاه فکری به ذهنم خطور می‌کند و آن اینکه همه چیز را رها کنم، پَر بکشم […]
16 اسفند 1398

نانوایی آقاجواد

مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه دقیقا دوازده سالم بود که در نانوایی تافتون محله کار می‌کردم چانه‌گیر بودم، روزی پنجاه تومان دستمزد می‌گرفتم از ساعت […]
6 آبان 1398

مرهم دردها

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفتیم:”به‌راستی تو بهترین پیام‌آور خدا هستی، تو به ما آموختی که زندگی، دارمکافات است و راهی دشوار؛ که با دل‌سپردن […]
6 آبان 1398

تن به اجبار

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفتم:”پادگان رو یادته!؟ پسر چقدر ما فرار می‌کردیم تا اون دوره‌ی سربازی لعنتی رو نگذرونیم اما در آخر دوسال سربازی […]
30 مهر 1398

قدرت

مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه جثه‌ای ضعیف داشتم و در کوچک‌ترین برخوردهای بین هم‌سن‌و‌سالان خود بیشترین کتک را می‌خوردم. دوستانم بجای کمک، تشویقم می‌کردند که […]
12 شهریور 1398

آشنایی با خانم…

مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه با خانمی آشنا شدم که تحصیلات فوق‌دکتری مغز و اعصاب داشت، یک ایرانی ساکن کانادا که تحصیلات عالیه‌اش را آنجا […]
31 مرداد 1398

آخرین نفر

مدت زمان مطالعه: 6 دقیقه دهه‌ی شصت دردناک‌ترین، بی‌امکانات‌ترین و سخت‌ترین دوره‌ی گذار از زندگی ما اکثر ایرانی‌هاست بخصوص اگر در شهرهای غربی و مرزی […]
23 مرداد 1398

مَلی و بزرگ‌پاچ!

مدت زمان مطالعه: 7 دقیقه نامش “سکینه‌خاتون” بود اما همه صدایش می‌کردند: “بزرگ‌پاچ” یعنی دختر ترشیده… ، اوایل اگر کسی به این نام صدایش می‌کرد […]
21 مرداد 1398

توجیه!

مدت زمان مطالعه: 4 دقیقه او نگهبان ساختمانی بود که مطب من در طبقه چهارم آن قرار داشت، جوانی بسیار مودب و کاربلدی بود، بیچاره […]
5 مرداد 1398

رشی‌خان

مدت زمان مطالعه: 4 دقیقه به یکی از “گنده لات‌های زندان” که محکوم به حبس ابد بود یک کیف چرمی نو دادند که داخل آن […]
30 تیر 1398

نقاب

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه همیشه به من می‌گفت: «گاه زیباترین لبخند خود را از دیگران دریغ می‌کنیم، گاه دلقکی می‌شویم تا به‌زور لبخندی بر […]
30 تیر 1398

ارزش وقت

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه دزدی را گرفته و نزد داروغه بردند. داروغه از او پرسید: «بگو ببینم چه کرده‌ای که تو را به این‌جا […]
30 تیر 1398

ارباب قصر

مدت زمان مطالعه: 5 دقیقه «اتاق را سـریعاً برای ارباب آماده کنید. ارباب مدتی است که از اوضاع نابسامان کار کردن شما‌ها گله‌مند است. می‌بایست […]
error: لینک های همرسانی مطلب پایین هر صفحه هست لطفا به اشتراک بگذارید