

من هادی احمدی هستم؛ نویسنده، شاعر و مدرس ITIL.
بهشدت وسواس دارم روی سبک منحصر نوشتن، معنا و پیام!
اینجایی که هستید وبسایت هادی احمدی است؛ وبسایت شاعری با تخلص سروش که بهمنظور به اشتراکگذاری آثار، ایدهها، مقالات، دانستنیها و تجربیاتم ایجاد شده. هر صفحهاش، داستانی منحصر به فرد دارد و نگاهی عمیق و چند بعدی را داراست که بیپروا نوشتمش؛ از مطالب آموزندهی تخصصی در حوزهی فناوری اطلاعات و ITIL گرفته تا روزنویسهای دغدغهوار، صفحاتی از کتابهایم، اشعار و…
اینجا مکانی است برای کشف، یادگیری و آگاهی؛ شما را از دانستیهایم بینصیب نمیگذارم پس مرا از نظراتتان بینصیب نگذارید. حرفهای تازهای دارم که بسیاری از آنها را نوشتهام و خواهم نوشت. حرفهای مگو، حرفهای بیپروا، تابوهای شکستنی!
بیصبرانه منتظرم تا ببینم این نوشتهها چه کمکی به شما کرده؟




فئودور داستایفسکی اگر نگویم یک کشیش یا یک آخوند تخمی بود ولی بیتردید یک نویسندهی محافظهکار و ارتجاعی و مذهبی باایمان و رنجپرستِ ضد آزادی و ضد غرب بود که در آثارش مدام درس اخلاق میداد.
تقریباً تمام خصوصیات آخوندهای ما را داشت.
او نویسندهای بود که رنج را نه شرح میدهد، نه نقد؛ آنرا میپرستد. فکر میکند انسان فقط زمانی انسان میشود که در جهنم شخصیاش بسوزد. ایمانش از جنس روشنایی نیست؛ از جنس استیصال است. از آزادی میترسد، از...
مگر میشود از مخاطب خوشذوق چیزی نیاموخت؟
من عبارت جالب "جلق فکری" را از حاج قاسم یکی از منتقدان همیشگیام در کامنتهایش آموختم که البته خواست چیزی به من پرانده باشد ولیکن چه اشکالی دارد یک نفر حین "تیکهپرانی" به تو چیزی هم بیاموزاند؟ یا کلمات جالبی بکار ببرد که میتواند موضوعی را با آن گشود؟
×××
بطرز عجیبی نسبت به واکنش تند و حتی توهینآمیز برخی پوستکلفت شدم اما نه اینکه به خودم نگیرم بلکه آن تیر به پاشنهی آشیل...
بعنوان کسی که کونش از هفتجا پاره شده برای حداقلهای زندگی- یعنی کسی که رنج کشیده- نقد جدیی دارم به ستایشگری رنج، به معنادار کردن رنج و به رشد کردن از طریق رنج.
من نمیدانم چه اصراری است که بگوییم رنج کشیدیم که به اینجا رسیدیم!؟ این رقابت بر سر رنج از چیست؟
×××
چیزی که در اکثر ادیان و مکاتب فلسفی و آثار نویسندگان شهیری چون داستایفسکی، کافکا، کوندرا و... هست اینست که باید رنج بکشیم تا رشد کنیم....
و هزاران مطلب منحصر و یکتا را از این شیدای نوشتن بخوانید….
