مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه
به وبسایت سروشانه خوش آمدید…

من، هادی احمدی با تخلص شعری سروش، هرچه در توان دارم را در اینجا منتشر کردم و می‌کنم.

شما را از دانستی‌هایم بی‌نصیب نمی‌گذارم پس مرا از نظراتتان بی‌نصیب نگذارید…

19 خرداد 1402

متقاعد!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفت:”یه کتاب گرفتم با عنوان چگونه دیگران را متقاعد کنیم، اما هیچ حرفی برای گفتن نداشت خیلی مزخرف و بی‌محتوا […]
8 تیر 1400

زبانِ بدن

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفتم:”این زبانِ بدن چیه که خیلیا ازش حرف میزنن و یاد میدن به همه؟” گفت:”زبانِ بدن یه شکلی از ارتباط […]
6 مهر 1399

اشتباهات آدمی

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفت:”آدم‌ها وقتی بزرگ می‌شوند پخته‌تر می‌شوند و اشتباه نمی‌کنند.”گفتم:”اتفاقا برعکس، ما هر چقدر بزرگتر می‌شویم اشتباهاتمان هم بزرگتر می‌شود.”گفت:”پس تجربه […]
23 تیر 1399

چیز

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفتم:”چیزی که من میگم، اون چیزی نیست که تو فکر می‌کنی.” گفت:”چیزی که من هم میگم، اون چیزی نیست که […]
23 خرداد 1399

حقوق پیشنهادی

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفت:”می‌بینم که مث همیشه سخت مشغولی! کار و بار چطوره؟ از کارِت راضی هستی!؟”گفتم:”یادته توی شرکتت بودم، گفتم حقوقم رو […]
23 خرداد 1399

جنگ

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفتم:”بازم که اسحله‌ات رو ورداشتی کجا میری!؟”گفت:”برای دفاع، باید جنگید!”گفتم:”جنگ، ننگه!”گفت:” ما آغازگر جنگ نبودیم و جنگیدن برای دفاع رو […]
11 اردیبهشت 1399

برادر معتاد

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفتم:”یه برادر بیکار دارم که معتاد هم هست خیلی تلاش کردم تا به روال عادی زندگی‌اش برگرده…” گفت:”مثلا چیکار کردی!؟” […]
19 فروردین 1399

مخالفِ موافق

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفتم:”چرا سال گذشته مخالف این موضوع بودی و الان موافقی!؟”گفت:”چون شرایط آن زمان ایجاب می‌کرد و با شرایط الان فرق […]
6 اسفند 1398

دورتر از مرکز

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفت:”تهران خیلی گرونه، هر چقدر از پایتخت دور بشی قیمت‌ها ارزون‌تر میشه!” اما نگفت تا کجا…؟ من خیلی از پایتخت […]
6 اسفند 1398

مسیر، مقصد است!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفت:”دیوانه‌ای تو بخدا! آخه آدم این‌همه راه رو با خودروی شخصی‌اش میره!؟ پس هواپیما رو برای چی درست کردن!؟” گفتم:”خب، […]
25 بهمن 1398

برای‌دل

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفتم:”آلبوم موسیقی آخَرِت افتضاح بود از تو انتظار نمی‌رفت باید بیشتر روی کارات دقت کنی، مردم ازَت انتظار دارن…!” گفت:”مهم […]
22 دی 1398

نور بی زور

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفت:”شب، سیاه است.” گفتم:”شب، سیاه نیست، خورشید نمی‌تابد.” گفت:”خورشید می‌تابد اما نورش به ما نمی‌رسد.” گفتم:”نورش می‌رسد اما زورش نمی‌رسد!”
25 آذر 1398

موجود عجیب!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفت:”زن‌ها موجودات عجیب و غیرقابل پیش‌بینی هستند. دقیقا معلوم نیس در آنِ واحد چی میخوان، حتی یه وقتایی که چیزی […]
7 آبان 1398

عاشقی

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفت:”تاحالا عاشقی رو حس کردی!؟” گفتم:”هیچ‌وقت، بجز الان که ازم پرسیدی.”
7 آبان 1398

قانون خدا

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفتی:”خدایا، قانون‌ات برای انسان چی بود!؟” گفتم:”فقط بندگی!” گفتی:”… و حرف حساب انسان!؟” گفتم:”همیشه شرمندگی.”
7 آبان 1398

روابط جنسی

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفت:”تو از روابط جنسی چه تعریفی داری؟” گفتم:”چه رابطه‌ای!؟” گفت:”رابطه‌ی جنسی زن با زن؟” گفتم:”یه چیزی کمه!” گفت:” رابطه‌ی جنسی […]
6 آبان 1398

مرهم دردها

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفتیم:”به‌راستی تو بهترین پیام‌آور خدا هستی، تو به ما آموختی که زندگی، دارمکافات است و راهی دشوار؛ که با دل‌سپردن […]
6 آبان 1398

تن به اجبار

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفتم:”پادگان رو یادته!؟ پسر چقدر ما فرار می‌کردیم تا اون دوره‌ی سربازی لعنتی رو نگذرونیم اما در آخر دوسال سربازی […]
8 مهر 1398

عصای دست

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفتم:”سلام بابابزرگ…” گفت:”سلام دلبندم خوبی بابا جان؟” گفتم:”آره! این چیه دستت؟” گفت:”عصاست، نمی‌دونستی اسمش رو!؟” گفتم:”نه، برای چی دستت گرفتی؟” […]
8 مهر 1398

علاقه به پرواز!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفت:” سلاااام، از اینکه درخواست من رو پذیرفتید صمیمانه ازتون ممنونم، من مهندس پرواز هستم و البته خلبان پروازهای داخلی، […]
error: لینک های همرسانی مطلب پایین هر صفحه هست لطفا به اشتراک بگذارید