آرزو!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه

گفتم:”مامان؟ فرض کن من غول چراغ جادوم. همین الان یه آرزو بکن.”
گفت:”آرزو می‌کنم دو پرس چلوکباب اینجا باشه باهم بخوریم. “
گفتم:”وا اینهمه چیزای خوب و‌ بزرگ برای آرزو کردن هس.”
گفت:”باید آرزویی کرد که بشه بهش رسید، بعدشم خب هوس کردم مگه چیه؟”
گفتم:”هیچی. فقط خیلی راحته. همین الان آرزوتو برآورده می‌کنم میرم دو پرس چلوکباب می‌گیرم و زودی برمی‌گردم…”
گفت:”باشه اما فقط کبابشو بگیر، برنجشو خودم میذارم!”
#گفتم_گفت
www.Soroushane.ir

0 0 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: لینک های همرسانی مطلب پایین هر صفحه هست لطفا به اشتراک بگذارید
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x