آهن!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه

آهن!
روزگاری، ماندن و رفتن که شد تردید من
هم جهان، بیهودگی شد هم نهان از دید من
آهنم، اکسیژنی در خود گرفت و پودر شد
رنگ و رخسارم خبر دارد از آن اُکسید من
مدعی بودم کسی چون من نلرزد پای عشق
با نسیمی لرزه‌ها افتاده بر آن بید من
با تنی لرزان و زنگار از کجا گویم سخن؟
در پس این ناامید‌ی‌ها نبود امید من
www.Soroushane.ir

0 0 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: لینک های همرسانی مطلب پایین هر صفحه هست لطفا به اشتراک بگذارید
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x