آکواریوم کنار خیابان!

مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه

یکی از چیزهایی که به شدت آزارم می‌دهد رفتن به آرایشگاه است!
از این‌که برای اصلاح سر و صورت به آکواریوم‌های بی‌آب کنار خیابان بروم بیزارم.
آرایشگاه‌ها با مغازه‌های شیشه‌ای کنار خیابان چیزی بالاتر از یک آکواریم نیستند و مشتریان نیز شبیه ماهیان محبوس باید نگاه هر عابر و سواره را تحمل کنند. وقتی در چنین محیطی قرار می‌گیرم عصبی می‌شوم. در حالی‌که زیر ساطور آرایشگر جرئت تکان خوردن ندارم و از این‌که دست و پام بسته است معذبم.
——-
آرایشگرها بخصوص از نوع مردانه‌اش بسیار عذاب‌آورند. خیلی مسخره است که عده‌ای داخل نشسته باشند و منتظرند کی وقتشان می‌شود و عده‌ای زیر دست آرایشگرهای موازی‌کار به خط ذبح نزدیک شده‌اند، شبیه خط تولید یک کشتارگاه! و عده‌ای هم جست‌وگریخته سر و کله‌اشان پیدا می‌شود برای حرف زدن با آرایشگر! تا وقت تو و وقت همه را بگیرند!
——-
آرایشگاه‌ها به نظرم محیط فوق‌العاده توهین‌آمیزی دارند. هنوز به همان شیوه‌ی قدیمی کار می‌کنند با این تفاوت که بجای ریش‌تراش دستی، موزر دارند و بجای نشستن روی حلب، یک صندلی! بخاطر همین هر شش ماه یک‌بار برای اصلاح سر به آرایشگاه می‌روم آن‌هم با اکراه. تا جایی که دستم برسد خودم اصلاح می‌کنم.
——-
دنبال یک آرایشگاهی می‌گردم که فقط من باشم و آرایشگر. در یک محیط دنج، آرام، با امکان رزرو آنلاین و توی یک محیط سربسته. آن‌هم روز جمعه نه روزهای کاری هفته! بدون حضور آدم‌هایی که مرتب روی سرت می‌آیند و می‌روند؛ بدون حضور مشتری سرزده؛ بدون مغازه‌ی شیشه‌ای کنار خیابان و حتی بدون مشتری کنار دستی، زیرا دیدن یک بدبخت شبیه به خودم که دستمالی به گردنش بسته شده تا جیک نزند و سر و صورتش غرق آب و کف ریش و… است و اجازه‌ی تکان خوردن را ندارد تا آرایشگر اذیت نشود، دلم را بیشتر می‌آزارد.
آرایشگرها هم شبیه قصاب‌ها، با ساطور و قیچی و تیغ و با شلنگ آب به سراغمان می‌آیند و ما نیز چون گوسفندان آویزان و قلاب شده برای قربانی، منتظر سربریدن!
گاهی زیر چشمی مشتری بغلی را دید می‌زنم و با هم لبخندی مسخره می‌زنیم انگار در این اجبار، محکوم به نابودی هستیم و کاری از دستمان برنمی‌آید. اگر او زودتر کارش تمام شود یکبار کامل خودش را تکان می‌دهد تا هرچه موی مانده روی لباس و بدنش هست را روی سر من بریزد!
من از آرایشگاه متنفر نیستم از چنین شرایطی متنفرم. در سال فقط دوبار آرایشگاه می‌روم هر بار با عذابی که هرگز نتوانستم با آن کنار بیایم!

0 0 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: لینک های همرسانی مطلب پایین هر صفحه هست لطفا به اشتراک بگذارید
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x