مدت زمان مطالعه: 10 دقیقه

فیزیکدان نیستم اما از کودکی همواره در پیدایش هستی مطالعات مرتبطی داشته‌ام. دقیقاً از وقتی‌که از طرف مدرسه و در کلاس سوم ابتدایی یک‌بار به کانون پرورشی کودکان رفتم. آنجا اتاقی را تاریک کردند و چتری که سوراخ‌هایی نورانی شبیه ستاره در آن بود را به من و هم‌کلاسی‌هایم نشان دادند تا آسمان را زیر یک چتر ببینیم! پس‌ازآن کتاب‌های ایزاک آسیموف مرا درگیر فضا کرد. با این حجم از علاقه، شوربختانه رسماً رشته تحصیلی‌ام فیزیک نشد. اما همیشه دنباله‌رو فیزیک بودم بخصوص کیهان‌شناسی. نگاهم به جهان هستی و دنیا به شیوه‌ای است که تجربه می‌کنم. این مطلبی که با شما در میان می‌گذارم نه نظریه است و نه فرضیه. صرفاً بیان یک دیدگاه است ازاین‌رو سعی ندارم با فرمول و شبیه‌سازی دیجیتالی و ریاضیات، فیزیک و…. به اثبات آن چنگ بزنم، چون نه سواد و تخصصش را دارم و نه ادعایی. شمایی که فیزیکدان هستید شاید این چیزی را که می‌گویم حس کرده باشید و یا اگر مشابه آن باشد را خوانده باشید و یا بتوانید آن را به‌عنوان فرضیه و یا نظریه برای خودتان بسط و تعمیم دهید. شاید نادرست باشد که قوانین فرا ماده را با ماده شرح داد؛ اما این بحث خالی از لطف نیست.

×××

بگذریم؛ ابتدا بگذارید از یک اتفاق بگویم. گفتم که رشته‌ی تحصیلی‌ام کامپیوتر است. از همان اوایل دانشگاه به وب و برنامه‌نویسی HTML علاقه‌مند شدم تلاش بسیاری کردم تا سایت‌هایی را با این طراحی کنم. اما بسیار ناحرفه‌ای بود. دیدم بسیاری از وب‌سایت‌های حرفه‌ای با صدها ماژول و قابلیت به‌طور فراگیر در سطح اینترنت منتشرشده. باورکردنی نبود که طراحان آن چگونه از طریق HTML این کار را با سرعت زیاد و زمان اندک انجام می‌دهند؟ درحالی‌که من زمان و انرژی زیادی برای طراحی یک صفحه باید صرف می‌کردم تصور این‌که سایت بزرگی را طراحی کنم قطعاً هزاران ساعت وقت می‌برد. یک آن با بررسی ده‌ها سایت خارجی و داخلی متوجه تشابهات بسیاری شدم با این‌که همه‌ی آن‌ها دارای ظاهر متفاوتی بودند اما انگار باطن مشابهی داشتند و این باطن برآمده از HTML-نویسی به شکل دستی نبود. فهمیدم که همگی از پلتفرم‌های مشابهی استفاده می‌کنند که در مدت‌زمان بسیار کمی قادرند تا ظاهر قضیه را تغییر و سایتی جدید راه‌اندازی کنند که از آن به‌عنوان CMS یاد می‌کنند. در کمتر از یک هفته فهمیدم باید چنین پلتفرم واحدی باشد که همه وب‌سایتها از آن تولیدشده‌اند! هدف از این خاطره این بود که اشتراکات بنیادی وجود دارند ولو این‌که ظواهر ممکن است متفاوت از هم باشند اما این چه ربطی به این بحث کیهانی دارد؟ درک تشابهات کمک می‌کند تفاوت‌ها را زودتر درک کنیم! قطعاً داروین نیز بار اول که موجودات را دید با درک تشابهات، نظریه تکامل را مطرح کرد هرکدام از آن‌ها از گروه و دسته‌ای تولیدشده بودند و درنهایت همه‌ی این‌ها از یک تک‌سلولی!

×××

مدلی که از آن حرف می‌زنیم جهان درختی (جنگلی) است! که برآمده از جهان سطحی و زیرسطحی است. این یعنی چه؟

یک روز با هواپیما از ارتفاع بسیار بالا زمین را می‌دیدم، میلیون آدم با ساختار فیزیکی در لحظه‌ای به‌اندازه یک‌ذره ناچیز شده بود. تاکنون آن‌ها را بزرگ می‌دیدم اما الان خیلی ریز بودند. آن روز باید می‌رفتم آزمایشگاه. وقتی با میکروسکوپ روی یک میلی‌متر از پوستم را دیدم یک انگل دمودکس را دیدم، دمودکس انگلی هست که روی پوست همه هست، دمودکس را که برش دادم دنیایی کاملاً پیچیده و مستقل را دیدم. مطمئناً درون هرکدام از اتم‌های بدن آن‌هم دنیای دیگری در جریان بود. این اتفاق کمک کرد تا بجای آنکه نگاهمان را به سمت آسمان ببریم، جواب را همین‌جا روی زمین بجوییم و یعنی بجای Zoom Out باید Zoom in کرد!

×××

برای درک جهان جنگلی، بذر درختی را کاشتم. این بذر کوچک اکنون درخت تنومندی شده، من هرروز نظاره‌گر بزرگ شدن و رشد این درخت بودم تا امروز که میوه داد. از آن بذر کوچک، یک‌تنه‌ی بزرگ و صدها شاخه‌ی ریزودرشت با هزاران برگ و هزاران میوه. روی حتی کوچک‌ترین شاخه چندین برگ و میوه هست و هر شاخه خود شبیه یک دنیای پیچیده‌ی دیگر است که اصلاً شبیه برگ دیگری نیست. همه‌ی این‌ها درنهایت به تنه‌ی درخت و در آخر به ریشه مرتبط هستند.

×××

ازنظرم انفجار مه‌بانگ، شبیه شکافتن بذر این درخت است یعنی تحت شرایطی و پس از فراهم شدن شرایط رشد، منبسط‌شده و از پوسته‌ی بذر بیرون جهید و شد درخت یا جهان هستی ما. این فراهم شدن شرایط در زمین می‌تواند وجود عناصری نظیر آب‌وخاک و نور باشد و در فضا چیزی شبیه انرژی تاریک و فرا ماده و.. به هر حال برای پرورش و بسط دادن هر بذری چیزهایی لازم است.

همچنان که درون این بذر، هیچ شاخه، پوسته، درخت، آنُد و یا میوه و برگی نیست پس در نقطه‌ی مه‌بانگ هیچ سیاره یا ستاره و یا حتی نوری نباید بوده باشد!

همه این چیزها بعد از انبساط، شکل‌گرفته. بنابراین اگر بگویم برگ و یا شاخه و یا میوه از هیچ ساخته‌شده بیراه نیست! اما شروع کار با یک بذر همراه بوده، درون این بذر برنامه‌ای تصادفی و یا عمدی از خلق یک جهان وجود دارد اما این برنامه تا مهیا نشدن شرایط هرگز از مرحله بالقوه به بالفعل تبدیل نخواهد شد. یعنی درون این بذر، DNA ساخت یک درخت، هزاران شاخه و هزاران برگ و میوه (بذرهای بیشتر) وجود دارد. این یعنی کل جهان هستی ما با رشد این درخت، شاخه‌هایش به سویی کشیده می‌شوند برخی نیز درهم می‌روند و برخی در نزدیک و برخی دور اما چیزی که مشخص است درخت همچنان رشد می‌کند و بزرگ‌تر و منبسط‌تر و شاخه‌ها از هم دورتر و یا گاهی نزدیک‌تر می‌شوند. پس ممکن است در فرایند انبساط و رشد جهان، کهکشان‌هایی به هم نزدیک یا دور شوند. ازاین‌رو باور دارم که حتماً که شاخه‌(کهکشانی) می‌تواند طی رشد و انبساط به کهکشانی دیگر نزدیک و یا دور شود و صرفاً جهان منبسط منجر به دوری کهکشان‌ها از همدیگر نخواهد شد!

×××

خب تا اینجا، من مه‌بانگ را شبیه یک بذر شکافته شده دیدم. این بذر قاعدتاً باید روی سطحی باشد. جهانی که می‌بینم را نیز یک شبیه درخت که حاصل رشد آن بذر است. اما برای رشدش انرژی لازم ست شکی نیست بدون ادامه عناصر پیدایش و تبدیل بذر به درخت، امکان انبساط و تبدیل یک نهال به درخت و درخت به درخت بزرگ و بزرگ به غول‌پیکر میسر نیست! این یعنی انرژی و عناصری که برای پیدایش هستی در لحظه‌ی مه‌بانگ وجود داشته هم‌اکنون هم باید وجود داشته باشد و از بین نرفته و از جهان زیرسطحی مدام در حال تغذیه رساندن به کهکشان‌ها که شبیه شاخه‌های درخت هستند می‌کند. این جهان سطحی که تشبیهش کنم به زمین، جهان سطحی نیز شبیه ریشه هستند. یعنی برای تغذیه رساندن به جهان بالایی ریشه‌های بیشتری در زیر پراکنده‌شده‌اند. این یعنی پس‌از انفجار مه‌بانگ، خود آن نقطه‌ی داغ و فشرده به چیزی مثل درخت تبدیل‌شده اما همچنان در سطح زیرین، جهانی دیگر (ریشه) را برای ادامه‌ی حیات خلق کرده. اگر انرژی لازم به درخت، یا شاخه‌، و یا میوه‌ای نرسد، آن‌ها درهم‌فشرده شده و در حالتی نابود شدن درمی‌آیند چیزی شبیه سیاه‌چاله. ازاین‌رو من فکر می‌کنم سیاه‌چاله‌ها، میوه‌ی چروکیده‌ای هستند که بر روی زمین (سطح فضا)  افتاده‌اند ازاین‌رو حتی با عبور از آن می‌توان به ریشه (جهان زیرین) رسید. اما قطعاً فرم و شکل جهان زیرین شبیه این جهان بالایی ندارد.

×××

یک درخت، همیشه در حال رشد است و تا زمانی که مدام انرژی لازم برایش فراهم شود به طرز وحشتناک و غیرقابل‌تصوری بزرگ می‌شود چیزی شبیه نهال سحرآمیز!! شبیه‌سازی جهان با یک درخت دید بهتری به ما می‌دهد که قابل‌درک‌تر است! لابد می‌پرسید در انفجار مه‌بانگ، نقطه‌ی منقبض‌شده از بین رفت و شد جهان منبسط.

در اینجا نیز تقریباً این مقوله درست است یعنی بذر به‌محض رشد کردن، متلاشی شد و تبدیل به نهال شد اما نگهداری این نهال به ریشه وابسته است اما ریشه در زیرزمین است و نهال درخت در بالای زمین!

این یعنی انفجار مه‌بانگ در سطح دنیای زیرین اتفاق افتاده، این دنیا هنوز هم هست اما به دنیای رویین یا جهان هستی ما متصل است و در حال انرژی رساندن برای رشد و منبسط کردن این جهان است. دنیای زیرین، دنیای موازی نیست بلکه صرفاً جهان زیرین هم به نسبت بزرگ شدن جهان رویین رشد می‌کند یعنی هرچقدر درخت بزرگ شود و شاخه‌های بیشتری داشته باشد در زیرزمین هم‌ریشه‌های بیشتری رشد کرده و پراکنده می‌شوند.

این یعنی بذرهای بی‌شماری ممکن است روی سطح کل هستی باشد. که هرکدام در حال شکافتن و خلق جهان‌های دیگرند. که درنهایت منجر به رشد درختان بیشتر و در آخر جنگل می‌شود. جهانی ممکن است به علت اتمام انرژی خشک شود در این صورت ریشه‌های آن نیز خشک می‌شوند! این یعنی پس از نابودی جهان بالایی، جهان زیرین هم از بین خواهد رفت. من شکل جهان موازی را به این شیوه می‌بینم یعنی درخت و ریشه. سطح بالایی و سطح زیرین. اما هستی می‌تواند میلیاردها جهان به خود ببیند. ما فقط در یک جهان از آن هستیم. یک باکتری بسیاری حقیر روی پوست میوه‌ی یک شاخه از یک درخت بزرگ!

×××

دیدگاه جهان درختی (جنگلی)، نظریه مدل متناوب در تکمیل پیدایش جهان را پوشش می‌دهد که در مجاورت جهان ما جهان‌های دیگر نیز وجود دارند (درختی در کنار درختان دیگر) که ممکن است هرکدام قوانین فیزیکی منحصربه‌فرد و کاملاً متفاوتی داشته باشند. این جهان‌ها ممکن است به هم برخورد کنند و شاخه‌ها و کهکشانهایشان در هم پیچیده شوند و روی‌هم اثر بگذارند با این تفاوت که قطعاً از برخوردشان صرفاً انفجار و یا در هم تنیدگی حادث می‌شود که آثار مخرب و تخریب‌کننده‌ای به دنبال دارد اما مطمئنم این برخوردها سبب خلق جهان های دیگر نمی‌شود.

طبق نظریه مدل متناوب علاوه بر این دو جهان شروع به انبساط می‌کنند که می‌گوید:”چون ما همواره دریکی از این دو جهان هستیم تصور می‌کنیم که انفجار عظیم که همان مه‌بانگ نام دارد فقط آغاز جهان ماست درصورتی‌که جهان ماقبل از آن‌هم وجود داشته است. بر اساس این مدل پس از برخورد این دو جهان شروع به دور شدن از هم می‌کنند. اما فاصله گرفتن آن‌ها از هم سرانجام توسط نیروی جاذبه بین آن‌ها متوقف می‌شود و دوباره به سمت هم کشیده می‌شوند و دوباره برخورد می‌کنند.” با بخش‌هایی از این نظریه موافقم. با این تفاوت که این‌که جهان زیرین و رویین در حال دور شدن از هم هستند، مه‌بانگ سراغ جهان ماست. جهان ما بذری بوده که به سطح زمین برخورد کرده اما جهان ما به شکلی که می‌بینیم از قبل نبوده. یک بذر اصلاً شبیه یک درخت نیست!

×××

هر درخت، خود جهانی است و هرکدام از پیدایش بذر یا مه‌بانگی است هرکدام در حال انبساط هستند و ممکن است به هم نزدیک و یا دور شوند. یا تقدیم و تأخر داشته باشند مثلاً میلیاردها سال پیش یک بذری جهان ما را ساخته و امروز شاید یک انفجار دیگر، جهان دیگری را ساخته باشد! درنهایت این تمام این جهان های تکامل‌یافته که البته من تکامل هم برایش بکار نمی‌برم چون چیزی که همیشه در حال رشد و انبساط هست هنوز به تکامل نرسیده! بنابراین میگویم جهان بالغ (درختی امسال میوه داده اما سال بعد می‌تواند بیشتر میوه دهد و یا به علت کمبود انرژی و برخوردهای و استفاده از منابع توسط سایر درختان، ثمره کمتری داشته باشد و یا درنهایت خشک شود و نابود گردد) پس تکامل بی‌معناست بلکه فقط شکل و فرم در حال تغییر است که وابسته به زمان فضا است!

×××

این جهان در حال رشد، ‌به جهان زیرین متصل است اما در حال دور شدن از آن. زیرا دارد رشد می‌کند و منبسط می‌شود. جهان زیرین یک بستر برای خلق جهان‌های دیگر است ازاین‌رو شبیه جهان بالایی نیست. این اتصال از طریق رابطه‌های نیروی جاذبه ممکن است. پس شکی نیست به نسبت گستردگی هر جهان(هر درخت) نیروی جاذبه‌ی متفاوت‌تری برای نگهداشت آن نیاز هست. این یعنی قطر یک درخت قطور با جاذبه‌ی بیشتری به زمین متصل است تا یک نهال یا درخت ضعیف!

اما تصادم دو جهان (دو درخت) منجر به مه‌بانگ دیگری نمی‌شود زیرا مه‌بانگ انفجار ماده نیست که چون نارنجکی از هم تکه و پاره شود. مه‌بانگ باعث خلق فضا زمان شده و ماحصل آن شاخه‌ها(کهکشان‌هاست) بنابراین به‌خودی‌خود توان خلق یک فضا زمان دیگری را تحت عنوان یک جهان یا یک درخت را ندارد. اما می‌تواند انرژی لازم را برای خلق درخت دیگری مهیا کند!

این مدل جهان جنگلی، درجاهایی ترکیبی از مدل تناوبی یا دریای سیاه‌چاله‌‌ای و یا گسسته است، با این تفاوت‌ها که:

جهان ما از یک جهان مادر به وجود نیامده و جهان ما مادر جهان‌های دیگر نیست.

مدل جهان جنگلی، این تعریف را می‌رساند که در مقابل سرعت نور، سرعت نباتی(گیاهی) قرار دارد اما در هر جهانی قابل شکل‌گیری است یکی به شیوه‌ی جهان کیهانی یکی به شکل درخت! اگر سرعت، بازه‌ی زمانی در فاصله‌ی رشد باشد، تعریف درستی است. بنابراین همچنان که با سرعت نور می‌توان به رشد رسید با سرعت نباتی هم می‌توان، منتها با زمان بیشتر!

جهان ما به پایان می‌رسد آن زمان هیچ انرژی از سطح زیرین به سطح بالایی نرسد و یا آن‌قدر جهان بالایی منبسط شود که سبب کمبود انرژی و درنهایت دچار فروپاشی شود این‌گونه درخت خشک می‌شود و ریشه‌اش نیز به همین شکل! پیدایش تمام هستی ازنظر من انفجار مه‌بانگ نیست و مه‌بانگ فشردگی فضا زمان نیست بلکه خود مه‌بانگ روی سطحی از فضای لایتناهی است که جهان ما و فضا زمان ما را ساخته. زیرا خود بذر را اگر همان نقطه‌ی داغ و فشرده در نظر بگیریم انبساط آن سبب خلق زمان و فضا می‌شود شبیه درختی که عمری دارد و قد و هیبتی.

×××

تاکنون فهمیدیم تاکنون از نور سریع‌تر نیست و چیزی سریع‌تر از آن قادر نیست تا از سیاه‌چاله عبور کند. سیاه‌چاله متراکم‌ترین نقطه در فضا شاید باشد که نور را در خود خم می‌کند و هر آنچه در پیرامونش هست را به خود می‌بلعد. من حس می‌کنم سیاه‌چاله‌ها فقط یک گودال‌های ذخیره‌ی انرژی هستند و عبور از آن حتی اگر بتوان سریع‌تر از نور حرکت کرد ره به‌جایی نخواهد برد. یعنی خمیدگی فضا زمانی که این سیاه‌چاله‌ها ایجاد می‌کند فقط روی این جهان(درخت) ماست نه روی جهان(درخت) مجاور. پس‌ازاین طرف سیاه‌چاله به آن‌سوی آن رفتن هیچ‌چیزی اتفاق نمی‌افتد یعنی آن‌سوی جهان نمی‌رسیم و به جهان دیگر هم همین‌طور.

با این نظریه اشتاینهارد به همراه نیل توراک در سال ۲۰۰۲ که سناریویی ارائه دادند که در آن مه‌بانگ مبدأ زمان نبوده بلکه صرفاً آغاز یک چرخه کیهانی جدید است موافقم با این تفاوت که مه‌بانگ مبدأ زمان ماست نه تمام هستی! و نه تمام زمان‌های دیگر. ازاین‌رو ممکن است در جهانی دیگر، زمان سریع‌تر از نور باشد و یا کندتر. آن‌چنان‌که زمان رشد یک درخت می‌تواند سریع‌تر یا کندتر از دیگری باشد که به نظر مهم‌ترین علت آن وجود کم یا زیاد انرژی در سطح زیرین است! حتی شکل و فرم و ساختار هر جهانی می‌تواند متفاوت از دیگری باشد این دقیقاً برمی‌گردد به DNA موجود در بذر درخت! آن‌چنان‌که هیچ درختی شبیه هم نیست و همچنین هیچ موجودی شبیه هم نیست!

نتیجه:

  • من کل هستی را یک سطح می‌بینم. روی این سطح نقاط فشرده و داغی هستند که برخی شکافته و منبسط‌شده و منجر به خلق جهانی شبیه (فضا زمان) خودمان شده‌اند. (مثال: جهان ما یکی از این نقاط فشرده بود که شبیه یک بذر شکافته شده و سطح نیز خاک زمین است!)
  • حیات هر جهانی که شکل‌گرفته وابسته به سطح زیرین است این یعنی هرچقدر جهان رشد کند و منبسط شود، چیزهای  بیشتری در زیر سطح پراکنده می‌شود تا انرژی لازم را برای بقای این جهان خلق کنند. (مثال:‌با شکافتن بذر، چیزی در زیر این سطح برای انرژی رساندن به بالای سطح شکل می‌گیرد. شبیه ریشه)
  • ·         هر جهانی تولد و مرگی دارد. (مثال: شکافتن بذر: تولد و خشکیدن درخت بر اثر اتمام انرژی: مرگ)
  • زمان و فضا در هر جهانی پس از شکافته شدن به وجود می‌آید از رو ساختار، شکل و فرم و سرعت در یک جهان با جهان دیگر می‌تواند متفاوت باشد. (مثال: تفاوت هر درخت با درخت دیگر)
  • سطح زیرین چیزی شبیه جهان‌هایی که به وجود می‌آید، نیست.
  • روی این سطح جهان‌های بی‌شماری ممکن است باشد. (مثال: درختان مجاور)
  • مرگ یک جهان، انرژی لازم را برای رشد جهان دیگر را در سطح فراهم می‌کند. شاید سیاه‌چاله‌ها نمونه‌ای از این انرژی برای این سطح باشند (مثال: ریزش میوه و برگ‌های درخت برای غنی شدن خاک زمین)
  • هر جهانی در حال رشد و انبساط است تا روزی که بمیرد.
  • جهان‌های مجاور در هنگام انبساط ممکن است به هم نزدیک یا دور شوند! (مثال: رشد شاخه‌های یک درخت مجاور)
  • در همین لحظه ممکن است جهان دیگری در حال تولد باشد. مثال:‌ (شکافتن بذری دیگر)
  • قوانین اکثر این جهان‌ها می‌توانند شبیه هم باشند. (شکل و فرم ظاهری درختان)
  • جهان مجاور وجود دارد اما جهان موازی خیر. مطمئناً هر چیزی در جهان ما هست منحصرترین است. (مثال، ساختار برگ هیچ درختی شبیه درخت دیگری نیست.)
  • جهان‌های مجاور منجر به خلق جهان جنگلی می‌شوند.
  • احتمال این‌که روی جهان ما شبیه زمین یافت شود بسیار است. (مثال، روی هر شاخه (کهکشان) یک یا چند میوه هست)
  • احتمال این‌که روی جهان‌های مجاور هم شبیه زمین یافت شود هم بسیار است. (مثال، یک میوه روی درختان مجاور)
  • سیاه‌چاله‌ها و نابودی هر جهان، زمینه و انرژی لازم را برای رشد جهان دیگر در این سطح مهیا می‌کند. (جذب زمین شدن تمام مواد مغذی یک درخت)
  • انرژی این سطح هرگز رو به پایان نمی‌رود بلکه نصیب خلق جهان دیگر می‌شود.
  • پیش از جهان ما، جهان‌های بسیاری شکل‌گرفته و شاید مرگ آن‌ها منجر به خلق فضا زمان جهان ما شده.
  • پس از جهان ما هم جهان‌های بسیاری می‌توانند متولد شوند.
  • جهان مجاوری ممکن است به جهان ما نزدیک شود. (مثال: نزدیک شدن شاخه‌های یک درخت مجاور به درخت ما بر اثر رشد و انبساط)
  • بزرگی یا کوچکی هر جهان مجاوری ممکن است.(مثال: انرژی لازم برای یک بذر ممکن است کم یا زیاد باشد و درختی ضعیف یا عظیم‌الجثه را خلق کند)
  • تمام رویه‌ي سطح انرژی است!( مواد مغذی روی خاک زمین)
0 0 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: لینک های همرسانی مطلب پایین هر صفحه هست لطفا به اشتراک بگذارید
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x