حسن صباح!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه

حسن صباح، خداوند الموت، اوایل مذهب شیعی را ترویج می‌کرد کمی که فراتر رفت، داعی بزرگ اسماعیلیون شد و خود را نایب امام غایب نامید و در اواخر خود را به درجه‌ی حجت امام رساند‌. امام خودخوانده‌ای که دژهای مستحکمی را برافراشت و قلعه‌هایی بر فراز کوههای تسخیرناپذیر به پا کرد. با فدائیان تروریست و سرکوب‌ شده در عقده‌های جنسی‌ و آزادی که به سرعت و با ایجاد رعب و وحشت مخالفان و حاکمان را از سر راه برمی‌داشتند‌، قدرتش ترسناک‌ می‌نمود. قلعه‌های صعب‌العبور و فدائیانش، تمام‌قد، جان‌برکف و جان‌فدایش بودند و حامی افکارش.
فدائیان، آدم‌‌کش‌های متعصبی بودند که جنایات بزرگی را برای افزایش قدرت شیعه بر سنی و برعلیه اجتماع آغاز کرده‌ و معتقد بودند با انجام فرامین پیشوای خود، کار نیکی انجام داده و در نهایت وارد بهشت می‌شوند!
او سال‌ها به دور از مردم، در تنگنای الموت پنهان بود. مغزهای بسیاری را شست و مغزهای بسیاری را خورد! با ذخیره‌ی آذوقه و آب ‌انبارهای برفی، قلعه‌اش را تا مدت‌ها از سقوط و محاصره در امان نگه داشت. اما عاقبت…
عاقبت فرو ریخت، هم خودش، هم امامتش و هم الموتش.
گویی قلعه‌ها سرسخت‌اند چون سنگ خارا. فدائیان مغزشسته شکست‌ناپذیرند با تیغ برنا و امامشان نامیرا. ولی روح زمانه، هیچ چیزی را پایدار نمی‌گذارد و البته حسن و صباحش را چون غباری نشسته از آئينه‌ی روزگار زدود.
حسن صباح، الگوی آشنایی است که امروزه می‌بینیم. قلعه‌ها و فدائیانش هم تکرار شده‌اند، ترور و آدم‌کشی بنام اقتدار و مذهب نیز؛
اگر مردم آگاه بودند، تاریخ تکرار نمی‌شد!

www.Soroushane.ir

0 0 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: لینک های همرسانی مطلب پایین هر صفحه هست لطفا به اشتراک بگذارید
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x