رنج باید معنا داشته باشد تا بسازاند وگرنه میسوزاند...
رنج بیمعنا، گنج بیارزش است. رسیدن به انبوهی از خاک بعد از کندن انبوهی از خاک!
روال این است: رنج بیمعنا بهمانند آتشی خاموشنشدنیست که تنها میسوزاند، خاکستر میکند و تو را میبرد بسوی زوال.
نه گرمابخش است و نه نوربخش... فقط آتش غرق در سیاهی و دود، همه چیزت را جزغاله میکند.
×××
پس رنج معنادار، انسانساز است؟
نه همیشه!
×××
بیاموز:
رنج را نباید ستود. رنج را نباید فزود.
سعی کن رنج نکشی...
سعی کن تحمل نکنی...
اگر "باید" هم رنج بکشی و هم تحمل کنی پس یک معنایی را دنبال میکنی که تو را مفتخر میکند از رنجی که میکشی.
بااینحال تمام رنجهای معنادار، ارزش نیستند و تمام معانی هم!
در اینحال خاکستر نمیشوی، فقط خودت را فریب دادی که بندگی رنجت بکنی و اسیری شکنجهات.
www.Soroushane.ir