مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه

صمد همکلاسی‌ام بود. دوران ابتدایی.
یک آن دیدم که دیگر مدرسه اجازه ورود به او را نداد. تا مدت‌ها خبری ازش نبود تا آنکه در کوچه پس کوچه‌های شهر آوازه‌ی صمد پیچید.
صمد، رژ لب می‌زد، عشوه می‌‌آمد، دامن می‌پوشید و شبیه یک زن صدایش را نازک و حرکاتش را طناز می‌کرد.
همه مسخره‌اش می‌کردند؛ حتماً که دیوانه شده بود. اما او با تمام این نگاه‌های تحقیرآمیز و توهین‌برانگیز همچنان راست‌راست در خیابان‌های شهرمان راه می‌رفت. منم فکر می‌کردم سرش خورده به جایی. وگرنه همکلاسی دیروزی چه بلایی سرش آمده که یکدفعه ادای زن‌ها را در می‌آورد؟ حتی خانواده‌اش او را شیت [دیوانه] صدا می‌زدند. رفته‌رفته پذیرفتند که کاری برایش نمی‌توانند بکنند و او را با تمام آبروریزی که داشت می‌کرد به حال خود رها کردند. آن زمان چندان گرایش‌های جنسیتی مطرح نبود لااقل در محیط‌های بسته و کوچک. مرد، مرد بود و زن، زن. حتی اگر کسی میل داشت غیر از آن چیزی که هست باشد، وانمود نمی‌کرد و این احساس را در خود می‌کُشت!
سال‌ها ازش بی‌خبر بودم تا آن‌که اخیراً شنیدم که صمد موفق به تغییر جنسیت شده. درست در سن چهل و اندی سال! [صحت و سقم این خبر را نمی‌توانم تأیید کنم و فقط بر اساس شنیده‌هاست.]
در هر حال نمی‌توانستم درکش بکنم شاید چون مرد بودنم را همیشه دوست دارم اگرچه عاشق زنم! ولی هرگز دوست ندارم زن باشم.
دنیا، کمی تغییر کرده، برخی کشورها اینها را کاملاً پذیرفته‌اند. نگاه‌ها به این افراد دیگر چندان توهین‌آمیز نیست. آنان به واسطه‌ی فیزیک، هورمون‌های بدنی غلط یا درست و بجهت افکار و احساسات، گرایش متفاوتی نسبت به جنس کنونی خود دارند. هرچند در ایران هنوز این تابو هست که کسی چنین چیزی را فریاد نزند. اما قطعاً‌ رویکرد غلطی است. افکار اینان را باید محترم شمرد.
از این رو صمد که تا پیش از این مردی نامحترم بود، چیزی شبیه نامرد، اکنون یک زنِ محترم است! آرزو می‌کنم از این هویت نهایت لذت را ببرد.
شهامت و مقاومت صمد، برای آنچه که دوست داشت و آنچه که باید باشد، ستودنی است علیرغم تمام آزارها.

0 0 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: لینک های همرسانی مطلب پایین هر صفحه هست لطفا به اشتراک بگذارید
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x