مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه

من و دوستم روزی تصمیم گرفتیم تا هر کدام یک ساعت​مچی بخریم. پس از خرید، من بلافاصله روکش پلاستیکی آن​را کَندم. اما دوستم سرزنشم کرد که چرا این‌قدر لوازم شخصی را بدون مراقبت و توجه نگه می‌دارم.

       در پاسخش گفتم: «من دوست دارم تمام زیبایی یک چیز را یک‌جا و برای خود داشته باشم، گیرم که مدتی مدید روکش آن را برندارم، که چه ‌شود؟»

      گفت: «که دیرتر کثیف و خراب شود. ممکن است، شیشه‌ی ساعتت خش بردارد.»

تبسمی‌کردم و به او گفتم: «نگه​داشتن چیزی که تو را مجبور به نگهداری محض کند لذتی ندارد، درحالی‌که لذت داشتن و دیدن زیبایی آن​را از تو بگیرد.» تا آن‌که پس از مدتی اطلاع یافتم که دوستم ساعتش را گم کرده است با همان روکش پلاستیکی. می‌‌توانستم تصور کنم او چه حالی داشت. حتماً کسی که آن​را پیدا می‌کرد، روکش ساعت را برمی‌داشت و از تازگی آن لذت می‌برد؛ اما چه افسوس، صاحب اصلی آن هرگز رنگ تازگی‌اش را بر ساعت خود ندیده بود.

0 0 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: لینک های همرسانی مطلب پایین هر صفحه هست لطفا به اشتراک بگذارید
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x