مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه

دوستی داشتم در بیمارستان کار می‌کرد. می‌گفت هر روز دهها دختر نوجوان مراجعه می‌کنند برای دوختن پرده‌ی پاره‌شده!
پرسیدم:”مشکل چیست!؟، پاسخ داد:”تظاهر به سالم ماندن!”
گفتم:”مگر پشت پرده چه خبر است!؟”
گفت:”آبرو!”
—–
رفتم پرده بخرم، از پرده فروش پرسیدم:”بازارتان سکه است!؟”
گفت:”نه، با این وضع اقتصادی، کمتر کسی پرده‌‌ی نو سفارش می‌دهد بیشترشان پرده‌های پاره‌ را برای دوختن می‌آورند!”
پرسیدم:”مشکل چیست!؟، پاسخ داد:”تظاهر به سالم ماندن!”
گفتم:”مگر پشت پرده چه خبر است!؟”
گفت:”پنجره‌ی بسته!”
—–
ابوسعید ابوالخیر به من گفت:”سرت داغ است و زمانه، سرد. هر حرفی را بی‌پرده مگو.”
گفتم:”مگر پشت پرده چه خبر است!؟”
گفت:”هست از پس پرده، گفتگوی من و تو، چون پرده در افتد نه تو مانی و نه من.”
پرسیدم:”منظورت اینست که خاموش شوم؟ چون فهم همه، کم است؟”
پاسخ داد:”نه، اسرار و معما زیاد است!”
گفتم:”سر از این سرّ نمی‌شود بدون خرابی، برون آرم! حالم خراب است و کسی نمی‌فهمد. کسی، خرابی را برنمی‌تابد و همه به دنبال آبادی‌اند!”
گفت:”تو نیز باید بتوانی تظاهر کنی به سالم ماندن!”
گفتم:”آخ! که پرده‌‌ی نازک، همه را بَرده‌ی کلفت خود کرده!”

0 0 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: لینک های همرسانی مطلب پایین هر صفحه هست لطفا به اشتراک بگذارید
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x