شبیه شخصیت گلام در کارتون قدیمی گالیور باش که مدام میگفت: “من میدونم که موفق نمیشیم؛ من میدونم...”
فقط بجای منفیبافیهای مطلق او از تحلیل پیشمردهخوانی استفاده کن!
×××
تفکر معکوس یا (Inversion Thinking) در مدیریت مشکل میتواند حسابی ابزاری جذاب باشد. این نوع تفکر، روشی مدرن و جذاب است اما درحقیقت چندان جدید هم نیست که ریشه در فلسفه و علم دارد: بطور مثال اساس فلسفهی سقراط پرسشگری بود، یعنی اساساً پرسیدن از سقراط شروع معناداری داشت او همیشه بجای اینکه جواب مستقیم دهد، میپرسید “اگر خلافش درست باشه چی؟” این شکل از پرسشگری، بذر تفکر معکوس بود.
×××
از طرفی رواقیون (مثل سنکا و مارکوس اورلیوس) تمرینی دارند بنام “پیشاپیش بدترین حالت رو تصور کن”؛ همان چیزی که امروز میگوییم پیشمردهخوانی (Premortem). که البته با منفینگری و آیهی یأس خواندن “گلام” فرق دارد!
اما چه فرقی؟
قبل از امضای قرارداد از خودت بپرس: فرض کن این قرارداد یک فاجعه شد. چه چیزی باعث فاجعه شد؟
جوابهایی که میدهی میشود چکلیستی از خطرات واقعی که باید کنترل کنی تا به فاجعه منتهی نشود! اما در منفینگری طرف مدام میاندیشد که قرارداد بهخودیخود فاجعه است و چون بدِ ماجرا را میبیند تلاشی برای خوب شدن آن نمیکند.
پیشمردهخوانی | منفینگری | |
نگاه | تمرین موقت، کنترلشده، هدفمند | عادت ذهنی، مداوم، بیهدف |
نتیجه | لیست ریسک + راهحل پیشگیرانه | ناامیدی، اضطراب |
مدت | فقط در یک جلسه/فکر محدود | همیشگی، نشخوار ذهنی |
احساس نهایی | حس کنترل و آمادگی | حس ضعف و بیپناهی |
×××
پس پیشمردهخوانی یک ابزار تاکتیکی برای دیدن نقاط کور و بستن سوراخهاست، نه یک لنز دائمی برای دیدن زشتیهای زندگی.
کارل گوستاو یاکوبی (ریاضیدان آلمانی): جملهی معروفش بود:“Invert, always invert.” معکوس کن، همیشه معکوس کن.
او معتقد بود بسیاری از مسائل سخت ریاضی وقتی ساده میشوند که بجای حل مستقیم، از انتها یا از معکوس مسئله نگاه کنی. این ایده بعداً الهامبخش خیلی از متفکران علوم دیگر شد.
×××
ما مهندسان فناوری اطلاعات یا هر مهندس هر حوزهای وقتی میخواهند ایمنی یک سیستم را بررسی کنند، بجای پرسیدن “این سیستم چطور باید درست کار کنه؟” باید بپرسند:” این سیستم چطور ممکنه خراب بشه؟”
همین رویکرد مبنای طراحی هواپیما، فضاپیما و حتی پلها شد.
×××
وارن بافت را میشناسید؟؛ مهم نیست 🙂 چون به این موضوع ربط مستقیمی ندارد.
چارلی مانگر (شریک وارن بافت): یکی از کسانی است که تفکر معکوس را به دنیای کسبوکار آورد. جملهی معروفش:”تمام زندگی من فقط کمی سادهتر شده، چون سعی میکنم بفهمم کجا میمیرم… تا هیچوقت اونجا نرم”
یعنی بهجای دنبال کردن موفقیت، دنبال اجتناب از خطا باش.
از دههی ۱۹۸۰ به بعد، روشهایی مثل Premortem Analysis (تحلیل پیشمردهخوانی) توسط روانشناسها مثل گری کلاین توسعه یافت: قبل از اجرای پروژه، فرض کن شکست خورده؛ بعد بپرس “چرا شکست خورد؟”
×××
تفکر معکوس امروزه یکی از ابزارهای ثابت در آموزش تصمیمگیری، حل خلاقانهی مسئله، مذاکره و مدیریت ریسک و حتی در رواندرمانی شناختی (مثلاً تکنیکهای وارونهسازی افکار) استفاده کاربرد مهمی دارد.
×××
آنکه شکست را پیشاپیش میبیند و برایش برنامه میسازد، هرگز اسیر سرنوشت نمیشود؛ و آنکه شکست را فقط میبیند، اسیر آن است!
هرچند تفکر معکوس و پیشمردهخوانی به ما این امکان را میدهد که در مواجهه با مسیرهای خطرناک، تصمیم آگاهانه بگیریم و اسیر مسیرهای بد نشویم، اما نمیتوانیم همه چیز را کنترل کنیم؛ بعضی اتفاقها بیرون از ارادهی ما هستند که اسمش هست “سرنوشت”.
بعبارت کوتاهتر: سرنوشت خطوط را میکشد، اما ما نحوهی حرکت بین خطوط را انتخاب میکنیم.”
شاید بهترین کار این است: بین خطوط برانید!
www.Soroushane.ir