داشت افتخار میکرد که ناموس زن چادریاش را هیچ زن و مردی ندیده جز خودش که شوهرش بود. میگفت ناموس زنم ماه و هلال است و جز من کسی آنرا رؤیت نکرده.
در دلم لبخندی کیری نقش بست که یادآور این بود:
ناموس لخت یک زن حتی اگر خیلی مذهبی یا آفتابمهتاب ندیده باشد را بازهم صدها نفر دیدهاند؛ اعم از: مراکز اپیلاسیون، سالنهای ماساژ و اسپای زنانه، مراکز لیزر کس و کون (ببخشید بیکینی)؛ مراکز آنجازیباسازان، حجمدهندگان، تپلکنندگان، لبهبرداران، چوچولهحذفکنان، پستانشناسان، کیسهکشان و لیفزنان و دلاکان و دلالان، لزبازان، متخصصان ناراحتی و خوشحالی زنان، سونوگرافان، مامایان، دکتران زایمان، مُردهشوران و.... 🙂
×××
ناموس زن و "ظواهر مقرر"، در بهترین حالت اگر بدست دوست پسر یا دوست دختر و یا "شواهر مکرر" رویت نشده باشد قطعاً توسط موارد فوق بسیار رویت شده؛ پس پردهداری و فخر به عدم رؤیت هلال بدن زن، هذیانی است متوهمانه.
متوهمانه است نه بخاطر گفتهی افتخارآمیزش؛ بلکه بخاطر اینکه برخی مردان نمیخواهند بپذیرند که هیچ مردی مالک بدن زن نیست و حتی اگر زن بسیار مذهبی باشد یا خود را بسته و سربسته نمایاند، بدن او بارها در مسیرهای طبیعی و پزشکی دیده شده و دیده خواهد شد؛ پس فخر به "عدم رویت توسط دیگران" پوچ است.
مالکیت واقعی بر چیزی که متعلق به خودت نیست، هذیان است؛ بدن و روح دیگران، حتی اگر پردهای بر آن پوشانده باشی، هرگز در انحصار تو نیست.
×××
حوصلهی بحث نداشتم فقط در پاسخ به او گفتم، درست میگویی؛ الان که فکرش را میکنم دوران کودکی، کونلخت در حمام عمومی در انظار دیده میشدم، بجز در حمام که همه میدیدند تا این سن کسی مرا کونلخت ندیده؛ چه افتخاری از این بالاتر؟! 🙂
www.Soroushane.ir