قدیما چطور کتاب مینوشتند آنهم دستنویس و در هزار صفحه؟
چطور تایپ و چاپ میشد با کمترین خطا؟
چطور ویراستاری میکردند بدون غلط غلوط؟
چطور خوانده میشد عمیق و باحوصله؟
بیکار بودند؟!
×××
امروزه لای هر کتابی باز میکنی در همان صفحهی نخستش خرواری ایراد املایی هست.
با کمک رشد فناوری، بجای هزاران برگ کاغذ، توی یک فایل WORD فقط ۲۰۰ صفحه مینویسی و آمادهی چاپ. سپس ویراستاری میشود به کمک ابزارکهای کمکی و ویراستارهای کملش (تنبل) اما مملو از غلط و غلوط. و درنهایت اثر فوتی فوری نهتنها عمیق خوانده نمیشود که حوصلهسربر هم هست...
یعنی امروزیها خیلی مشغله دارند؟!
×××
علیرغم کلی تکنولوژی و کیفیت کاغذ و سرعت و حجم کم محتوا بازهم برای خوانندهها کتابها انگار یک چیز بیخود و وقتکش هستند.
انگار یک چیز بیارزشند هم برای نویسنده، هم ویراستار؛ هم برای ناشر هم برای خواننده؛ در تمام مراحل چرخهی حیات اثر.
نویسنده مینویسد که فقط بگوید نوشته.
ویراستار ویرایش میکند که فقط بگوید ویراستاری کرده.
ناشر چاپ میکند که فقط بگوید چاپ کرده.
خواننده میخرد که فقط بگوید کتابخوان است.
ماحصل؟
کتابفروشیهای پرزرقوبرق، جلدهای قشنگ، کاغذ بالکی سوئدی سبک و باکیفیت، محتوای مفید، حجم کم، اما مملو از غلط گرامری و دیکتهای و مملو از بیانگیزگی خواننده.
اثری که بجای خوانده شدن خاکخوری میکند.
×××
هرچه هست نویسندگان، ناشرگان، وایراستارگان و خوانندگان بخوبی کتابگانی میکنند... یعنی همگی هم با کتاب گان میکنند و هم در گاییدن یک کتاب چنان کمر به همت بستهاند که میمانی چه گُهی بخوری... دستت را بزنی به دیوار لذت ببری یا بنشینی زانوی غم بغل کنی.
کتابهای شقورق و سلفونپیچی شده، مرا یاد کیر آغشته به کاندوم میاندازد برای فرو کردن در کون مخاطب؛ و مخاطب هم آنرا بیرون میکشد و سریع فرو میکند در کون کتابخانهاش! 🙂
ایداد که سرعت و تکنولوژی گویی بجای بهبود، ریده توی کار. یعنی با اینهمه ابزار صرفهجویی در وقت، هیچکس وقت ندارد؟
×××
قدیما مردم بیکار نبودند؛ خیلی هم کار داشتند، خیلی هم بیامکانات بودند و خیلی هم در رنج و خیلی هم زمان کم میآوردند. ولی حوصله داشتند، و کارشان را با دقت و احترام به کتاب انجام میدادند.
هر صفحهی دستنویس، هر ویراستاری و هر چاپ، محصول توجه و تعهد واقعی بود، نه برای رفع نیاز فوری و نه برای ارضای آنی و زودانزالی!
www.Soroushane.ir