وقتی یک یخچال ساید ۳۰۰ میلیون تومانی میخری، زور دارد به کارگری که این مکعب بدقوارهی ۱۵۰ کیلویی را حمل میکند و از پلهها بالا میآورد ۳ میلیون تومان دستمزد بدهی.
درست شبیه وقتیکه یک خرید اینترنتی بزرگ میکنی اما زورت میآید پول پیک موتوری را پرداخت کنی.
همچنان که میلیاردها تومان خرج زیرساختهای فناوری میشود اما زورشان میآید پول نرمافزار یا مشاور بدهند.
یا مدیران ارشد شرکتها در خرید ساختمانهای جدید و تجهیزات دستودلبازند اما در حقوق دادن به پرسنل جان میفشارند!
×××
پول دادن به خدمت، زور دارد؛ هر خدمتی که باشد؛ چون خدمت، آینهایست که به ما نشان میدهد چقدر ناتوان، محتاج و فناپذیریم.
اما پول دادن به کالا، توهم جاودانگی و مالکیت میآفریند.
×××
چطور پول دادن، به فنا و بقای ما مرتبط است؟
چرا هنگام خرید چیزهای بزرگ اینهمه سفت نیستیم؟
آیا ما وقتی زور داریم که زورمان به یک کمزور یا ضعیف میرسد؟
چرا در قبال یک کالای گران اینچنین رفتاری نداریم اما برای اجرت کار یک کارگر اینهمه جانسختیم؟
چرا پول خدمت، پول زور است؟ چون پول زور و زحمت است!؟
×××
کالای ملموس در برابر خدمت ناملموس دغدغهی همه ماست. ما برای "کالا" راحتتر پول میدهیم تا برای "کارا"
همین میشود که فروشندگان پرسودند اما کارگران همیشه قعر چاه. چون کالا دیده میشود، لمس میشود، مالکیت دارد؛ اما خدمت، فانی است، بعد از انجام ناپدید میشود و ذهن انسان میل به تملک دارد، نه به جبران.
×××
بحث "نسبت ریسک به ارزش" میتواند یکی از معیارهای خوب در سنجش عدالت در پاداش باشد؛ چه در اقتصاد، چه در اخلاق، چه در فلسفه و چه در کار.
فرمولش این است:
نسبت ریسک به ارزش = خطر پذیرفتهشده ÷ ارزش ایجادشده
در سادهترین حالت: از تقسیم خطر پذیرفته شده به ارزش ایجاد شده بدست میآید.
×××
برگردم به مثال اولم.
همان کارگری که یخچال سنگین را حمل میکند، ریسک جسمی شدید دارد.
ریسک آسیب به کمر او به ما مستقیماً ربطی ندارد اما در ازای آسیبی که ممکن است به یخچال وارد کند ربط دارد!
در اینجا بدن او ارزش است و یخچال ساید هم ارزش است با دو ریسک: ریسک آسیب به او، و ریسک آسیب به یخچال حین جابجایی. در واقع، ما شاهد معاملهای نابرابر میان شیء سرمایهای و جسم انسانی هستیم. یک تقاطع ریسک.
کارگر حرفهای با حمل با تسمه، زاویهگیری درست، تجربه در چرخاندن در پیچ پله و مراقبت از بدنه میتواند هر دو ریسک را به حداقل برساند.
×××
خُب اجرت بالا بردن یخچال چقدر باید باشد تا منصفانه باشد؟
اگر کارگر، بد حمل کند میتواند یخچال ۳۰۰ میلیونی را زمین بزند یا قُر کند که ارزش این آسیب میتواند از ۱۰ میلیون به بالا باشد.
شما اگر فرض احتمال آسیب به یخچال را حداقل ۱٪ درنظر بگیرید نسبت ریسک به ارزش میشود ۰٫۰۰۰۰۳۳؛ بعبارتی ارزش ریسک حذفشده ۱۰۰ هزارتومان است. هرچقدر طبقات بالاتر یا شرایط راهپله تنگتر باشد این ریسک بالا و ارزش ریسک حذف شده توسط کارگر موفق افزایش مییابد.
میشود با نفرساعت انجام کار + ارزش ریسک حذف شده، اجرت منصفانهای داد.
×××
جامعهای عادل است که "ریسک را به نسبت ارزش، جبران کند".
پس کسی که جان، بدن و امنیتش را بخطر میاندازد و یا تلاش دارد به داراییهای شما آسیبی وارد نشود باید اجرت منصفانهای بگیرد بدون اینکه زورت بیاید. 🙂
چراکه عدالت، یعنی تناسب میان ریسک و ارزشِ حذف ریسک.
×××
نه فقط برای داشتن توهم جاودانگی که برای حفظ ارزش آن توهم نیز باید خرج کنید!
چراکه آنچه تو را سرپا نگهداشته مشتی داربست است!
www.Soroushane.ir
