هادی احمدی (سروش):

برخی از دوستان خانواده‌دوست و مردم‌دوست خُرده گرفتند به من که تو چرا بیشتر بدآموزی داری؟ چارتا حرف پدرمادردار هم بزن.
حق با شماست. اینم حرف خوش‌آموزی:"بچه‌ها من رفتم باشگاه. شما هم برید باشگاه" 🙂
×××
باشگاه، یک فرصت برای کندن است از تمام استرس‌ها و دغدغه‌های روزانه.
فقط ظرف یکماه، حسابی عضلانی شدم. حسابی جان گرفتم. حسابی نرخ نخ سیگارم را پایین آوردم. حسابی بجای بوی گُه بوی گل می‌دهم. از ۶۸ کیلو رسیدم به ۷۵ کیلو.
با قد ۱۸۴ این وزن، رقم مناسبی نیست ولی خب امیدوارانه پیش می‌روم.
×××
زندگی‌ام اکنون شده دو بخش، قبل باشگاه و بعد باشگاه.
لحظه‌شماری می‌کنم که باز بروم.
اگر تا این سن خرپیری نرفته بودم بخاطر این است همپا می‌خواستم که کسی نبود. خجالت می‌کشیدم و درنهایت نابلد بودم.
اما دیدم همپا نیست و نمی‌شود تا آخر عمر منتظر بمانم. باید خجالت را کنار بگذارم و از نابلدی بیاموزم.
بهرحال یک نویسنده‌ی لاغر خجالتی بهتر از یک نویسنده‌ی ورزیده‌ی پررو نیست.
×××
بسیار گفته‌اند که عقل سالم در بدن سالم است؛ هرچند بسیاری از آنهایی که بدن ناسالمی دارند عقل خوبی داشتند یکیش، استیون هاوکینگ! 🙂
حتی در زندان یا شرایط کار اجباری، بدن قوی‌ زودتر از ذهن قوی‌ تسلیم می‌شود!
×××
بااینحال من همان آدم گُه بدآموز که بودم هستم؛ 🙂 هنوز هم بعد از باشگاه یک سیگار می‌زنم. "ولی باشگاه را مرتب میرم. باشگاه برین لطفاً. چارتا سم تخمی، چار قطره عرق جبین از کون یمین هم خالی بشه خالی از لطف نیست."
×××
منتظر باشید تا از دل آدم‌های باشگاهی و از درون باشگاه‌ها چیزهای فلسفی بیرون بکشم که بعداً خواهم گفت.
www.Soroushane.ir


5 1 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: لینک های همرسانی مطلب در سمت چپ صفحه هست دوست داشتی به اشتراک بگذار!
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x