هادی احمدی (سروش):

بعنوان کسی که کونش از هفت‌جا پاره شده برای حداقل‌های زندگی- یعنی کسی که رنج کشیده- نقد جدیی دارم به ستایشگری رنج، به معنادار کردن رنج و به رشد کردن از طریق رنج.
من نمی‌دانم چه اصراری است که بگوییم رنج کشیدیم که به اینجا رسیدیم!؟ این رقابت بر سر رنج از چیست؟
×××
چیزی که در اکثر ادیان و مکاتب فلسفی و آثار نویسندگان شهیری چون داستایفسکی، کافکا، کوندرا و... هست اینست که باید رنج بکشیم تا رشد کنیم. تقریباً همگی ستایشگر رنج شده‌اند.
رنج، بیداری است؛ رنج، آگاهی است؛ رنج، گنج است و رنج....
هزاران گزین‌گویه هست، هزاران ضرب‌المثل و هزاران رمان و داستان و هزاران بیت شعر و حتی هزاران شعار.
×××
برخی به‌مانند نیچه و امثالهم، رنج را اجبار تراژدیک زندگی نامیدند ولی آنرا خمیری برای فرم دادن به خود می‌دانستند.
اساساً الزام وجود رنج، انتخاب رنج یا تحمل رنج ولو با معنادار کردنش، فریبکارانه‌ست و شبیه صحبت پیشینیان فقط با پوسته‌ی رنج‌نیچه‌ای.
×××
از دست دادن، پوچی، تنهایی، ترس از مرگ، افسردگی، تناقض‌های درونی و .. همگی رنج‌اند. ولی آیا با معنا دادن به اینها ما رشد می‌کنیم؟ یا باید باشند تا رشد کنیم؟
بگمان من ساختن معنا برای رنج، یعنی ما واقعیت را تغییر نمی‌دهیم، فقط روایتش را عوض می‌کنیم تا زخم‌ها قابل‌تحمل‌تر شوند. یعنی وقتی رنج می‌کشیم تازه بعدش می‌نشینیم برایش روایت می‌سازیم.
ازطرفی وجود رنج هیچ کارکرد تکاملی مستقیم ندارد؛ و بعنوان تجربه‌ی ذهنی کشنده، فرساینده، طولانی و روانی، هیچ مزیت تطبیقی مفیدی ندارد.
رنج محصول جانبی آگاهی است، نه ابزار رشد. و شکی نیست رنج مزمن، سیستم ایمنی، حافظه و اراده را تخریب می‌کند.
×××
رنج برای رشد کافی نیست ضروری هم نیست؛ حتی مفید هم نیست.
می‌شود رشد کرد بدون رنجِ، از راه یادگیری، تجربه، تمرین، بازی، کنجکاوی، و نوآوری.
انسان‌هایی که رنج می‌کشند، معمولاً نه رشد می‌کنند، نه شکوفا می‌شوند؛ تنها زخم می‌خورند. این‌که برخی از دل اینهمه رنج، شکوفا می‌شوند دلیلش خود آن رنج‌ها نیست بلکه امتحان کردن راه گریز است! می‌شد بدون آن هم این مسیر را رفت؛ یعنی رشد، محصول تلاش برای خروج از آن رنج بود.
رشد از تجربه‌های نو و تلاش می‌آید، نه از رنج.
××
گنج را با چالش و تلاش می‌توان بدست آورد. ولی با رنج نه؛ هیچ گنجی، محصول رنج نیست!
اما ادیان، فلاسفه، نویسندگان و... مدام در مغز مردم میکنند این‌که رنج می‌کشی یعنی داری خوب می‌شوی؛ و دولت‌ها از این بعنوان فرمولی استفاده می‌کنند برای خودسرکوبی و جلوگیری از اعتراض و توجیه نابرابری!
×××
درحقیقت رنج، ذاتاً وجود ندارد اما یکی از اثرات داشتن آگاهی، رنج است. بعبارتی نه این‌که چون رنج کشیدیم آگاهیم بلکه چون آگاهیم رنج می‌کشیم!
اما نباید رنج بکشیم تا بیدار شویم یا آگاهتر. باید سعی کنیم رنج نکشیم. یک شورش علیه رنج لازمست!
هر معنایی که بعد از بیرون آمدن از رنج، به رنج می‌چسبانی یک توجیه و یک روایت ساختگی است تا اثرات کون‌سوزی آن را برای خودت مجاب کنی.
هرکس از رنج رشد کرده، از "راه فرار" رشد کرده، نه از خود رنج و نه از معنای رنج.
www.Soroushane.ir


5 1 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: لینک های همرسانی مطلب در سمت چپ صفحه هست دوست داشتی به اشتراک بگذار!
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x