در یکی از کتابهایم نوشتهام:"تازگی تکرار شده، کهنه است!"
×××
همهی عمرم توی صف نانوایی بودم چه زمانی که بچه بودم، چه اکنون. عاشق نان تازه بودم و هستم.
تنها زمانی که در صف نبودم این بود که خودم نانوا شدم. 🙂
×××
ذهن آدمیزاد نسبت به هر چیز تازه یا "نو" حساس است. یعنی مغز، تازگی را یک پاداش طبیعی میداند برای هماهنگی با سیستم دوپامینی پاداش.
بعبارتی هرچیزی که "جدید" باشد، نظیر: چهرهی جدید، مکان جدید، تجربهی جدید، رابطهی جدید، طعم جدید و یا حتی یک داستان جدید، این سیستم را فعال میکند.
×××
آزادسازی دوپامین -همان مادهی مشنگ و سرخوش(!) که ما را به لذت، کنجکاوی و انگیزه میرساند- در مواجهه با یک چیز تازه در پی پاداشریزیست!
جدای از لذت آن چیز تازه و یا پاداش مغز، چیزی که در تازگی خیلی جذاب است فرصتِ یادگیری است. یعنی چیزهای تازه بدلایل بقا در دوران تکامل، همواره معنایی از یادگیری بیشتر دارند.
مثلاً غذای تازه یعنی احتمال بقای بیشتر؛ مسیر تازه یعنی منبع جدید آب یا شکار؛ شریک تازه یعنی ژنهای متنوعتر؛ وضعیت تازه یعنی فرصت جدید.
پس مغز انسان برای بقا مجبور بوده به "نو" حساس باشد.
این حساسیت امروز هم در ما باقی مانده، فقط شکل مدرنش تغییر کرده.
×××
تازهخواهی همیشه "تغییری" در خود دارد. اگرچه بدلیل گشادی کون یا همان حاشیهی امن اکثر انسانهای امروزی از تغییرات بیزارند یا مقاومت نشان میدهند اما وقتی بدانند خودشان ذینفع این تازگیاند ممکن است سراغش بروند.
×××
هرچه هست تغییرات، علیرغم داشتن کلی تازگی، ترسناکند.
بعبارتی مغز ما تازگی را دوست دارد اما ناامنی را خیر! و شوربختانه هر تغییری ناامنی در خود دارد.
تغییر، ترکیبی از تازگی + ریسک است؛ یعنی مغز فقط با تازگیِ بدون خطر حال میکند.
درنتیجه وظیفهی اول مغز زندهماندن است با پاداش دادن به هرچیزی که او را بقا بخشد، نه خوشحال بودن و نه پیشرفت کردن. در کلامی دیگر مغز برای "قطعیت" پاداش میدهد و از عدمقطعیت بدش میآید.
اما ما در جهانی هستیم که فهمیدهایم هیچچیزی قطعی نیست. پس آیا این تغییرپذیری ناامن و پرریسک را میتوان به مغز بفهمانیم که به نفعت است؟
میشود گفت، همیشه نه. چراکه تازگی همراه با عدمقطعیت نوعی واهمه و تلاطم ذهنی برای ما ایجاد میکند ازاینرو افراد کمی هستند که عاشق تغییر باشند یا همواره تنوعخواه و تازهخواه باشند.
×××
حتی میتوان دید آن مردمی را که، نانوایی میروند نان بیشتری میخرند و انبار میکنند تا بجای مصرف روزانهی نان تازه، بیاتخوری کنند.
بیاتخوری نهفقط در مصرف نان، بلکه در هر کار تکراریِ بدون تغییر دیده میشود. در دوستان تکراری، در فرایند تکراری، در حرفهای تکراری، در لباس تکراری، در پوزیشنهای سکسی تکراری، در افکار تکراری، در عادات و ...
×××
آدمها بیاتخوری را انتخاب نمیکنند چون بیات را دوست دارند؛ بلکه چون از صفِ نانواییِ تغییر، خستهاند.
نان تازه همیشه هست،
مسئله اینست که چندنفر حاضرند دوباره بایستند!؟
www.Soroushane.ir
