هادی احمدی (سروش):

خواب دیدم می‌شاشم، صبح پا شدم دیدم شاشیده‌ام زیر خودم...
خواب دیدم با حوریان دمخورم، پا شدم دیدم محتلم شده‌ام...
خواب دیدم به یک نفر حرکات کششی کمر می‌آموزم، پا شدم دیدم از شدت درد کمر نصف شدم...
خواب دیدم دنبالم می‌کنند و فریاد می‌زنم، با ادامه‌ی فریاد از خواب پریدم...
همه‌ی ما اینجور خواب‌ها و اتفاقات را دیده‌ایم...
×××
سوال این است، خواب می‌بینیم و بعد به حقیقت می‌پیوندند یا به حقیقت پیوسته اما خوابش را می‌بینیم؟ بعبارتی اول خواب می‌بینیم بعد واقع می‌شود؟ یا اول واقع می‌شود بعد خوابش را؟
و یا اینکه این دو باهم اتفاق می‌افتد؟
×××
در بسیاری از مثال‌هایی که گفتم، تردیدی نیست که بدن جلوتر از ذهن حرکت می‌کند.
مثلاً: وقتی مثانه پر است، مغز برای تداوم خواب، "خوابِ شاشیدن" می‌سازد.
یا تحریک جنسی فیزیولوژیکی رخ داده اما خواب ذهن، روایتِ حوری می‌سازد.
و یا درد کمر حادث شده ولی خواب، "آموزش حرکات کششی" را صحنه‌پردازی می‌کند.
چرا؟
آیا تداوم خواب اهمیت دارد یا جلوگیری از شاشیدن و ریدن و انزال شدن و عرق کردن؟
اگر این اتفاقات پیش از خواب رخ می‌دهند نباید بیدار شویم؟
شاید پاسخش اینست: که تداوم خواب برای مغز حیاتی‌تر از بیدار شدن است؛ بعبارتی مغز ترجیح می‌دهد واقعیت را تحریف کند تا خواب را قطع نکند.
یعنی اینجا حقیقت مقدم است و خواب، روایتِ دیرهنگام آن.
در کلامی دیگر، خواب نه پیش‌بینی‌ست، نه علت، بلکه شاید ادامه یا ترجمه است؛ ترجمه‌ی دیرهنگامِ بدن!
×××
خواب تا وقتی ادامه دارد که قابل‌روایت باشد. چون مغز می‌تواند:
درد را قصه کند، فشار را تصویر کند، و اضطراب را تعقیب نماید. چراکه بیداری برابرست با شکست روایت و پایان چرخه، و البته پایان تلخ داستان!
در تمام این موارد مغز، کلی قهرمان یکهویی هم می‌سازد که با بیداری یکهو هم نابود می‌شوند بجز خودت که بستر داستانی...
تو می‌مانی و جای خیس! 🙂
×××
بیدار شدن بر سر موضوعاتی که شاید به درجه‌ی انفجار و فوریت نرسیده، یعنی چرخه‌ی REM را نابود نکن! چراکه خواب، حالت استراحت نیست، خاموشی نیست و تعطیلی آگاهی نیست بلکه حالت تعمیر، پاک‌سازی و بازنویسی سیستم است.
بعبارتی مغز حاضرست هر اتفاقی بیفتد ولی از این چرخه خارج نشود.-البته بجز اتفاقات بحرانی-
پس قطعِ بی‌دلیل خواب مساوی‌ست با آسیب.
این یعنی مغز یک اصل دارد: "تا وقتی خطر فوری نیست، بیدار نشو. در عوض اگر فشار طبیعیی از سوی بدن وارد شد حسابی داستان‌سازی کن!"
×××
نکته‌ی جالبی که هست اینست که به نسبت به آن اتفاق بدنی، مغز داستان‌سازی می‌کند. یعنی تو خواب سکس نمی‌بینی وقتی مثانه‌ات پُرست.
خواب شاشیدن نمی‌بینی وقتی سرما زده کمرت را نصف کرده...
این نشان می‌دهد مغز، نویسنده‌‌ای کاربلد است.
ما نه خوابِ حقیقت را می‌بینیم، نه حقیقت را پس از خواب می‌سازیم؛
ما فقط در میانه‌ی اتفاق، دیر می‌فهمیم چه گذشته؟
ما بیدار نمی‌شویم چون هنوز می‌شود دروغی ساخت که خواب را نجات دهد.
×××
هرچه هست، بیداری زمانی می‌آید که دروغ، دیگر جواب نمی‌دهد!
www.Soroushane.ir


5 1 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: لینک های همرسانی مطلب در سمت چپ صفحه هست دوست داشتی به اشتراک بگذار!
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x