کرایهی اتوبوس تهران-سقز، ۲۵ تومان شده بود؛ و من کلاً ۲۰ تومان پول داشتم. متعجب شدم چون قبلاً با آن پول میتوانستم تا دم منزل بروم.
تعاونی فروش بلیط گفت:"عیب نداره بلیط بهت میدم ولی پذیرایی نداری!"
نمیدانستم منظورش از پذیرایی چیست؟
فکر کردم منظورش از پذیرایی، عدم اجازهی تردد در راهروی اتوبوس است! یا عدم امکان پیاده شدن هنگام توقف اتوبوس در کنار یک رستوران بینراهی؛ و یا حتی عدم توقف اتوبوس برای دستشویی اضطراري!
آنقدر هم خجالتی بودم که نتوانستم ازش بپرسم:"پذیرایی دیگه چیه؟"
فقط میخواستم سوار شوم و به مقصد برسم. بنابراین منظورش از پذیرایی هرچه بود مهم نبود؛ پس با کمال میل پذیرفتم. احتمالاً گران شدن بلیط هم بخاطر همین بود.
×××
اتوبوس، همهی مسافران را سوار کرد ولی راه نیفتاده، شاگردشوفر با نایلون بزرگی وارد شد و به هر کس یک تیتاپ داد.
ظاهراً آنزمان تازه، دادن خوراکی در اتوبوسها مد شده بود و تیتاپ یا ساندیسی، چیزی میدادند. این اتفاق را قبلاً هرگز ندیدم و نشنیده بودم؛ شک داشتم که این توزیع خوراکی مربوط به همان چیزی است که آن مرد میگفت یا نه؟ هنوز چندتا پخش نکرده بود که یک نفر [همان آقای بلیط فروش] از ابتدای اتوبوس فریاد زد:"پسر، حواست باشه، به آقای احمدی ردیف آخر، هیچی نده. پذیرایی نداره" و این را چندین بار تکرار کرد.
تازه دوزاریام افتاد.
×××
البته که تیتاپ فوقش یک تومان بود ولی چون در اتوبوس سرو میشد چندین برابر میکردند توی پاچهی خلقالله.
نمیدانم جوان توزیع کنندهی خوراکی، یادش رفت یا حواسش نبود ولی همينکه رسید به من، گفت، یکی بردار؛ باز آن مرد شروع کرد به فریاد:"حواست کجاست؟ گفتم که آقای احمدی پذیرایی نداره!"
خلاصه برای یک تیتاپ چنان آبرویی از من برد که مسافران هاج و واج بودند که چرا بین اینهمه مسافر، یک نفر نباید پذیرایی داشته باشد؟ و مدام سرک میکشیدند تا ببینند این آقای احمدی کیست و چرا اینقدر اسمش را صدا میزنند؟ و یا چه خطایی کرده که انگشتنما شده؟
بکارگیری لفظ مؤدبانهی "آقا"، با فریادهای آن مرد، تناقضی درخود داشت که نمیشد فهمید او مردی مؤدب است یا بینزاکت؟
×××
البته که حتی اگر کل تیتاپها را به من میدادند نمیگرفتم. چون شیرینیخور نبوده و نیستم؛ اما برخورد عجیب و تاکید مکرر فروشندهی بلیط برای حذف پذیرایی ناچیز از یک مسافر، خیلی برایم جالب بود. او به این فریادها افاقه نکرد؛ شاید قصدش از تخریب من این بود که میخواست به همه تأکید کند که این اتوبوس، پذیرایی دارد! یا اینکه مردم بدانید بین شمایی که پول کامل دادید و کسی که نداده فرق هست!
تندتند به سمت من و آن جوان آمد و گفت، نگاه کن. حتی روی بلیطش هم نوشتم، "بدون پذیرایی!"
××××
چند کارتن کیک و آبمیوه گرفتم جلوی نانوایی محل گذاشتم و رفتم؛ تا هرکسی هر چندتا خواست بردارد. خواستم روی کارتنها چیزی بنویسم؛ که پشیمان شدم.
خواستم بنویسم، همه بردارند بجز آقای احمدی!
#مهسا_امینی#شیرزاد_احمدی_نژاد
www.Soroushane.ir