یک دوست دانشجو دارم که به دانشگاه ممنوعالورود شده. استادش نیز ممنوعالخروج.
آقای فلانی، ممنوعالصدا شده و خانم بسانی نیز ممنوعالتصویر.
هر فعالی که میشناختم نیز ممنوعالکار شده. و...
×××
حاکمیتهای اقتدارگرا، برای از دسترس خارج کردن هویت معنایی و ظاهری افراد مخالف، هر کاری میکنند.
آنان از شهروندان منتقد فقط یک روح میخواهند. روحی که دیده نشود، شنیده نشود، وارد نشود، خارج نشود و کاری به کارشان هم نداشته باشد.
آدمهایی که به نظرشان خبیثاند البته نه زمانی که مبدل به روح شوند.
×××
درغیراینصورت میشود کار کرد، نشان داد، خواند، گفت و نوشت؛ فقط کافیست عین یک مترسک باشی. با کلهای پر از کاه، بیتحرک و بیانتقاد.
مترسک بزدل. مترسک همیشه راضی. مترسک همراه. گاهی هم به یک چس باد تکانی به خودت بدهی بد نیست تا نگویند ممنوعالکاری.
اما چه تکان بخوری چه نه، تا وقتی در مزرعهی سکوت کاشته شدی، بیخطری و هیچ ممنوعیتی نیست.
کافیست لباس کهنهای بر اندام چوبین و شکنندهات بکنند. دستانت را باز بگذارند رو به هیچ؛ و کلاهی بر سرت بگذارند تا احساس کنی جای خوبی کاشته شدی. و در برابر باد و طوفان و آفتاب سوزان، خم به ابرو نمیآوری و حتی کلهات بهترست میزبان خوبی باشد برای کلاغان سیاه. اینگونه ماندگارتری...
×××
مترسکها تنها حسنشان این است که نمیترسند از اینکه مترسک باشند...
www.Soroushane.ir