سند قابل اتکایی نیست که بر اساس آن بتوان اولین ترور تاریخ را مشخص و به زمان خاصی نسبت داد، اما در تاریخ باستان، مواردی از قتلهای سیاسی و ترورهای مشابه وجود دارد که مشهورترینش مربوط به سال ۴۴ قبل از میلاد مسیح است، زمانی که ژولیوس سزار، دیکتاتور روم، به دستور گروهی از سناتورها در رم به قتل رسید. این ترور به دلیل تأثیرات سیاسی و تاریخی آن به شدت مورد توجه قرار گرفت و بسیاری از تاریخنگاران آن را یکی از اولین ترورهای مهم و تأثیرگذار تاریخ میدانند.
×××
اما در ایران بهنظرم حسن صباح و فداییانش اولین ترورها را تحت لوای یک گروه تروریستی رقم زدند؛ بیراه نیست اگر او را اولین خلیفهی ترور بخوانیم.
حسن صباح مُبلغ فرقهی اسماعیلیه یک وجه مشترک با تروریستهای اسلامگرای معاصر دارد که جای تامل است؛ و آن این است که خواستگاه افکار او شبیه اکثر گروههای تروریستی، کشور مصر و بطور ویژه شهر اسماعیلیه است. بطرز عجیبی مصر محل بسته شدن نطفهی تروریست اسلامی است و خلافت اسلامی انگار اساسیترین چیزی است که افراطیان اسلامگرا آنرا در آنجا میآموزند از صدها سال پیش تاکنون؛ و این افراد به سراسر جهان و بخصوص خاورمیانه هجوم بردند.
×××
از حسن صباح به این سو، چندین گروه و جنبش اسلامگرا و افراطی به وجود آمدهاند که از تاکتیکهای خشونتآمیز و تروریستی استفاده کردهاند. در ایران، صفویان نمونهی بارزی است که در برابر عثمانیان قرار گرفتند.
اما در قامت گروه و نه حکومت، اولین گروههای تروریستی اسلامگرای قرن بیستم، اخوان المسلمین مصر بود که در اوایل دهه ۱۹۷۰ با تمرکز بر مبارزه با رژیمهای عربی و تلاش برای برقراری خلافت اسلامی شکل گرفت. اسماعیل هنیه رهبر گروه تروریستی حماس هم ارتباط ویژهای با اخوان المسلیمن داشت و شیخ احمد یاسین بعنوان بنیانگذار حماس هم بر اساس اصول اسلامی و ایدئولوژی اخوان المسلمین فعالیت میکرد.
دومین گروه، جهاد اسلامی مصر بود با هدف مبارزه علیه رژیمهای عربی و غربی که ارتباط تنگاتنگی با القاعده داشت.
بعد القاعده در سال ۱۹۸۸ توسط اسامه بن لادن در افغانستان با هدف تاسیس خلافت اسلامی جهانی، حملات تروریستی بینالمللی را آغاز کرد و در پی آن طالبان در ۱۹۹۴ در افغانستان با تمرکز بر ایجاد حکومت اسلامی شکل گرفت. اگرچه القاعده در افغانستان جان گرفت ولی بهشدت با اخوانالمسلمین و جهاد اسلامی مصر در ارتباط بود و صدالبته طالبان با القاعده. چندی بعد بوکوحرام در سال ۲۰۰۲ در کشور نیجریه با هدف مخالفت با دولت نیجریه و نفوذ غربی و تاسیس دولت اسلامی در شمال نیجریه که با القاعده رابطه داشت! و داعش (دولت اسلامی عراق و شام) نیز در ۲۰۰۶ در عراق و سوریه و باهدف ایجاد خلافت اسلامی در خاورمیانه، اقدامات تروریستی و خشونتآمیز در سطح جهانی، پا به حیات گذاشت؛ و حزبالله در ۱۹۸۲ در لبنان، حشدالشعبی در عراق و...
بین تمام این گروهها فقط حسن صباح، طالبان و جمهوری اسلامی بودند که توانستند حاکمیت یک سرزمین را بنام خلافت اسلامی/دولت اسلامی و یا حکومت اسلامی بدست بیاورند. شاید بزرگترینش هم جمهوری اسلامی است. البته داعش هم موفق شد مدتی سرزمینهای بسیاری را بدست آورد اما خیلی زود از هم پاشید.
بطور جالبی تمام این افراد و گروهها یا از مصر سرچشمه گرفتند و یا با محافل پرورش افراطیگری در مصر در ارتباط بودند؛ و بطرز جالبتری افکار و هدفشان بهشدت شبیه هم است اگرچه در برخی موارد تفاوتهای اندکی دارند.
×××
چه رابطهای بین گروههای تروریستی اسلامگرا هست؟
بطور خاص ماهیت وجودی تمام این گروهها تحت هر عنوان و هر رویهای بر روی: اسلام، تشکیل خلافت اسلامی، خلیفهی مسلمین جهان بودن، مبارزه با رژیمهای عربی و غربی، خشونت عریان، ایجاد رعب و وحشت برای حاکمیت و اجرای قوانین سختگیرانه دین، متمرکز است و اینها وجوه مشترک تمام این گروههاست که به نظر خشنترینش داعش بود؛ ولی این پایان کار نیست.
اینکه بنیانگذاران این گروهها و یا پیروانشان یک حکومت اسلامی را موفقتر از هر حکومتی میدانند هنوز بدون هیچ شواهد و دلایلی جای ابهام دارد. برخی کشورهای اسلامی هستند که بنام دین حکومت میکنند اما موفقیتی نداشتند. درحالیکه سکولار بودن، بسیاری از کشورها را موفق کرده. اینکه چرا یک حاکمیت دینی مبتنی بر اسلام میتواند حقوق مردم را برابر نشان دهد چیزی است آنان پاسخی برایش ندارند جز اصرار بر تشکیل یک خلافت اسلامی به نفع خلفای ترور!
×××
پرسشی که مطرح است چرا اسلام؟ آیا ادیان دیگر پتانسیل خلق گروههای تروریستی را ندارند؟
بدون اغراق بیشترین افراطگرایی خشونت بار و وحشی ساز از اسلام سرچشمه گرفته. البته نژادپرستان، یهودیان افراطی و مسیحیان، سیکهای هندو، و شینتو ژاپن قبل از جنگ جهانی دوم جزو گروههای افراطی تروریست محسوب میشوند؛ اما هیچ دین و مذهبی به اندازهی اسلام، بخصوص در دوران معاصر، گروه تروریستی از آن نشات نگرفته.
گاهی با تحریف این دین و گاهی با اجرای دقیق فرامین!
×××
دلایل زیادی برای تشکیل چنین تفکراتی هست اعم از ظلمی که بر قشر خاصی صورت گرفته، یا دلایل چپگرایانه و مبارزه با غرب و فرهنگ غربی؛ هرچند تأثیر استعمار غرب بر این کشورها، اثر رسانهها، تاریخ و فرهنگ، تفسیر و تحریف دین درجهت منافع سیاسی و... هم در شکلگیری این گروههای بیتاثیر نیست ولی همه و همه دست به دست هم داده تا چهرهی اسلام در زشتترین حالت ممکن باشد.
فارغ از اسلام، استفادهی ابزاری از دین برای پیشبرد هر برنامهای که این گروهها دارند نقطهقوت آنان برای افزایش پیروان و سرعتبخشی در رسیدن به خواستههایشان است. زیرا دین با هر تعبیر و تفسیری برای ناآگاهان میتواند مرجع شر باشد. همین میشود که فداییانی درست میشوند که آدم میکشند بنام دین!
پس بعید نیست گروههای افراطی دیگری از سایر ادیان سربرآورند و بحرانهای دیگر را رقم بزنند. چراکه بنام دین میشود هرکاری کرد. اگر در اروپا دین کنار نمیرفت و رنسانس اتفاق نمیافتاد چهبسا امروزه شاهد گروههای افراطی مسیحی هم میبودیم!
مشکل کجاست؟
مفاهیم بنیادی دین اسلام به شدت روی یک خلافت اسلامی و فراگیر شدن این دین به ضرب و زور تمرکز دارد. صدالبته این گروههای تروریستی هم با دست یازیدن به همین مفاهیم و برای به ثمر نشاندن اهدافشان از آن بهره گرفتهاند. ازهمینرو قارچگونه از دل خاک سربرمیآورند و بسرعت هم رشد میکنند و کشورهای بسیاری آشکارا و پنهان حامی این تفکرات و آشوبطلبیها میشوند برای برهم زدن آرامش.
حمایتهای مالی ترکیه، قطر، امارات، ایران و عربستان و سایر بازیگران از این جوخههای ترور، تحت عنوان عملیات انتحاری، استشهادی و یا انغماسی، بخوبی زنجیرهی بههم پیوستهای را نشان میدهد که ترسناک است و نشان میدهد همهی این افکار از یک چشمه آب میخورد و شاید این چشمه همواره در مصر میجوشد و در خاوری که در همیشه میانهی آتش است عین مذاب دردناک جاری میشود!
من نمیدانم چرا مصر؟ ولی ظاهراً آموزههای پنهانی در آنجا هست که قرنهاست به همه جا تسری مییابد. شاید ازاین جهت است که مصر بهعنوان مرکز علمی و دینی در دنیای اسلام شناخته میشود. از روزگار قدیم که مکاتب دینی در آنجا به پا بود تا روزگاری که دانشگاه الأزهر در سال ۹۷۰ میلادی در قاهره تاسیس شد و یکی از قدیمیترین و معتبرترین مراکز آموزشی اسلامی است که بهطور تاریخی نقش مهمی در آموزش و نشر افکار اسلامی ایفا کرده و بسیاری از تفاسیر و آموزههای اسلامی در این دانشگاه شکل گرفته؛ این دانشگاه از قدیمیترین مؤسسات آموزشی در دنیای اسلام و مهمترین مرکز علمی و دینی در جهان عرب به شمار میرود. دانشگاه الأزهر بهویژه بهعنوان یک مرکز مهم در آموزش اسلامی و تفسیر قرآن و حدیث شناخته میشود و تأثیر زیادی بر تفکر و فرهنگ اسلامی در طول تاریخ داشته است. هیچ بعید نیست از آموزههای درست یا تحریفشدهی این مراکز ،گروههای افراطی را برای ترویج نظریات به سمت خود کشیده!
هنر استفاده از دین برای مبارزه علیه دشمن و جلب حمایت و شستشویی مغزی افراد، نقطهقوت بنیانگذاران و خلفای ترور در این تفکرات افراطی است. حتی وقتی خمینی در بدو حکومتش، میخواست انقلاب را به همه جا صادر کند هم از همین تفکر بهره جست؛ اگرچه خمینی نه مصری بود و نه به مصر رفت، ولی آیا مجموع دانش او آنچه نیست از حسن صباح باقی مانده؟ یا از آموزههای اخوان المسلمین فرا نگرفته؟
تشابهات جمهوری اسلامی و اخوان المسلمین و سایر گروههای اسلامگرا با اندکی تفاوت بر نوع حکومت اسلامی و باهدف ایجاد جامعه اسلامی بر اساس قوانین شریعت، ترکیب اصول اسلامی و حاکمیت دین بر مردم متمرکز است؛ و این نکتهی بسیار مهمی است!
حرف حساب این گروهها چیست؟ بطور خاص مغز کلامشان ایجاد یک حکومت اسلامی است؛ اما چگونگی رسیدن به آن با ترفندهایی نظیر: مطالبهی حقوق مسلمین، بازستانی یا گسترش سرزمین، نفرتپراکنی علیه غرب و یا مبارزه علیه نظام سرمایهداری و دنیای آزاد و... است؛ شبیه حماس برای فلسطین! که صدالبته حتی اگر حماس یا هر گروه دیگری، حکومتی به آن شکل دلخواه تشکیل دهند صدها برابر بدتر از وضع کنونی خواهد بود نمونهاش جمهوری اسلامی، طالبان و داعش.
جنبشهای اسلامی مانند اخوان المسلمین و دیگر گروههای اسلامگرا در مصر و جهان عرب که خیلی پیشتر از انقلاب اسلامی شکل گرفته بودند تحت تأثیر ایدئولوژی و موفقیتهای انقلاب اسلامی ایران قدرت دوچندانی یافتند. این تأثیرات شامل تقویت جنبشهای اسلامی و انتقاد از رژیمهای عربی غربی بود. هرچند نتایج برای همهی این گروهها یکسان نبود.
اگر آنان بجای زور و خشونت سعی میکردند آگاهی را افزایش دهند و صلحطلبانه گام برمیداشتند شاید به اهدافشان نمیرسیدند اما لااقل هم اسلام دین بهتری بچشم میآمد و هم شاید جهان عاری از این حجم از تروریست بنام اسلام میشد.
www.Soroushane.ir