استاد!

هادی احمدی (سروش):

یک جوان علاف و بی‌عار و بی‌سواد بود؛ پدرش که مُرد ارث دندان‌گیری دستش رسید که با آن زمینی خرید تا آپارتمانی بسازد و همه صدایش می‌کردند مهندس.
مهندس را چه کسی می‌گفت؟ کارگران ساختمان، کارکنان شهرداری و حتی خود مهندس ناظر!
بین کارگران ساختمان، آن جوان، مهندس بود لااقل برای آن چند کارگر، کاری دست و پا کرده بود.
کارکنان شهرداری هم بخاطر رشوه بدشان نمی‌آمد بیشتر او را خر کنند پس مهندس صدایش می‌زدند.
اما در تعجب بودم چرا مهندس ناظر او را مهندس صدا می‌زد؟ که ظاهراً بدلیل تکرار واژه‌ی مهندس از زبان دیگران، حس کرده بود این سازنده نیز مهندس است. یا بخاطر این‌که لقب مهندس بودن خودش فراموش نشود او را مهندس خطاب می‌کرد.
×××
مهندس کیست؟ استاد کیست؟
آیا داشتن مدرک از ما مهندس یا استاد می‌سازد؟
مهارت همان تجربه است. از قدیم با اوساکار بسیار آشنا شدیم؛ سنگ‌کاران و گچ‌کاران و برق‌کاران و... بسیاری که براستی استاد آن کارند و لقب استاد برازنده‌ی آنان است ولو این‌که حتی یک کلاس هم درس نخوانده باشند.
هرچند در این بین افراد ناشی و تازه‌کاری هم هستند که دنبال لقب استادکاری هستند. لقب استادکار بطرز جالب و نانوشته‌ای در بازار کار به آدم‌های متبحر اعطا می‌شود و هر فرد تازه‌کاری، خود را نمی‌تواند جای استاد جا بزند زیرا استاد بودن در اینجا نه در لفظ که در عمل دیده می‌شود؛ بنابراین همگی محتاطند که در جای درست و به وقتش از این عنوان ارزشمند استفاده کنند!
هرچند اغلب اوقات هرکسی به هر کارگری می‌گوید اوسا!
×××
از سویی هزاران فارغ‌التحصیل دانشگاهی داریم که فقط عمرشان را پشت نیمکت سوزانده‌اند تا یک مدرک کاغذی بگیرید؛ بکار بردن لقب مهندس یا استاد برای آنان، ظلم به مهندس و استاد واقعی است. اینجا مهندس بودن، دکتر بودن و استاد بودن در لفظ دیده می‌شود نه در عمل! با این‌حال کمتر جوان تحصیل‌کرده‌ای هست که محتاط باشد تا از لقب مهندس یا استاد استفاده نکند!
زیرا او مدرک مهندسی گرفته. چندتا دوست هم دارد که مهندس خطابش می‌کنند و چندتا دانشجو که از او استاد می‌سازند!
هرچند اغلب اوقات به هرکسی که درس خوانده می‌گویند استاد بی‌آنکه کاری در عمل نشان داده باشد!
×××
آیا باید بطور تجربی در عمق کاری پیش برویم تا استاد به نظر برسیم؟ یا تحصیلاتی را داشته باشیم؟
بنظرم استاد، استاد است بی‌بروبرگرد!  ازطرفی کسی که هم مفاهیم آکادمیک و هم تجربه را توامان با هم دارد یعنی ترکیبی است از دانش نظری و دانش کاربردی. یعنی کسی که تجمیعی از عمل و لفظ است پس چنین شخصی بواقع یک استاد واقعی است بعبارتی چه تیشه به دست باشد و چه نداشته باشد هم استاد است!
استاد دنبال کار نیست: کار آن دارد آن کز طلب آن ننشست!
استادِ کار خویش شدن و استاد دل خویش شدن نهایت استادی است؛ ازاین‌رو استاد شدن سخت نیست، استاد استادان شدن سخت است!
×××
“گر یک نفسی به درس دل بنشینی / استادان را به درس خود بنشانی”
www.Soroushane.ir

3 1 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: لینک های همرسانی مطلب در سمت چپ صفحه هست دوست داشتی به اشتراک بگذار!
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x