زیبارو، بگو چه ریختهای در سبو؟ که هم جوشان است و هم خروشان؛ هم از این نشان دارد هم از آن کشان کشان و کهکشان؛ هم ترشرو و هم محصول کندو....
بگو آرزو، این زهر است و یا، دارو؟
چه هست که بیحال، تاب میدهد گیسو و هم میدهد نیرو؟
خوبرو، بگو به جرم کدام آرزو، شدی غول این چراغ جادو؟
×××
انداخت رو به بالا ابرو؛ چشم در چشم و رو در رو!
سکو به سکو، پهلو به پهلو، سبو به سبو گرفت هر دو بازو....
گفت: مترس ترسو! چرا زانو میزند این تن در برابر هیاهو؟ من زندگی شدم و تو میخوانی آواز قو؟ من از تو میگویم و تو از یا هو!؟
گفتمش آخر بگو، تو به دام من اسیری یا من به این دام گرفتهام خو؟ بگو صیاد من کو؟
گفت: منم آهو، پرستو به او چرا گوید که صیاد من کو؟
گفتم: هیچ! ولش کن شدم گیج و گیر سهپیچ.
گفت، سروش، خموش! فقط بنوش...
نوشیدمش، آن محتوای خوشبو، آن حس خوشرو از هر دو سبو!
www.Soroushane.ir