بازهم سلسلهی حوادث و بازهم ارتش سایبری، مردم منفعل، انگهای ناروا و عدهای جسور.
دعوا اکنون بر سر وطن است!
کدامیک ایراندوست و وطن پرستیم؟
آنکس که با قهرمانانبازی توی آتش جنگ میدمد تا همه چیز نابود شود؟ یا آنکس میگوید این مسخرهبازی باید تمام شود؟ یا...؟
×××
یکبار دیگر بنشینید و تعریف وطن را برای خود بدور از کلیشهها بازتعریف کنید...
نه آنگونه که در کتابها نوشتهاند، یا بر پرچمهای رسمی آویختهاند، بلکه چنانکه با جان خود لمسش کردهاید.
اگر کوروش توانست مردم بابل را از بند یک پادشاه برهاند-آزادیسازی ملت بابل از استبداد نبونید بدون نابودی گسترده- امروز دیگرانی هم میتوانند اسباب "رهایی" را فریاد بزنند حتی اگر از روششان یا هدفشان خوشمان نیاید. چراکه اگر زود تصمیم نگیریم درنهایت این فرصت را نیز باطل خواهیم کرد...
×××
شکی نیست اگر در خود آن توان را داشتیم که بار این نظام را زمین بگذاریم نیازی به این هجوم نبود. تقصیر را نمیتوان فقط بر گردن "دیگران" انداخت. ما خیلی پیشتر شکست خوردیم در همبستگی، در شجاعت و در پیوند.
و اینک همه در بندیم؛ وطن، دیگر آن تصویر خواستنی نیست، و ما اسیران میدان خاموشی و ترسیم.
××،
با تمام بدبختیها نتوانستیم از شر این نظام خلاص شویم؛ خوب میدانیم که مسبب تمام بدبختیهای این ۵۰ سال ما اینان بودند و ناهمبستگی مردم.
هرچه هست همگی به اسارت گرفته شدیم و در میدان عدم همبستگی و سرکوب نتوانستیم سرنوشتی را رقم بزنیم تا مام میهن خواستنی و زیبا باقی بماند.
در اینحال چه کنیم که هم آسمانمان در تسلط اسراییل است هم زمینمان در تسلط جمهوری اسلامی؟
از موشکباران ج.ا به منازل مسکونی یهودیان مسرور شویم یا از نابودی زیرساختهای کشور؟
هیچ فقط نه طرف راست را بگیریم نه چپ. اما باید این هجوم و این فرصت را برای انقلابی نو مغتنم شمرد.
×××
وطن، نه فقط مرز جغرافیایی است و نه رنگ پرچم. وطن، مردماند، وطن حافظهی جمعی ماست؛ وطن نفس کشیدنی بدون اسارت است. اگر این مرز روشن نشود، همیشه یا مدافع ستم داخلی خواهیم بود یا توجیهگر تجاوز خارجی.
برای این رسیدن وطن باید از خاکستر ویرانی ققفوسی سربرآورد...
بقول گفتنی:"
در این بنبستِ بیفریاد،
نجاتِ ما تنها
در دستِ اندیشهایست
که از دلِ خاکستر(!) برخیزد."
www.Soroushane.ir