هادی احمدی (سروش):

هرچیزی یکروز خاموش می‌شود نه با تصادف، نه با انفجار و نه با تخریب...
گاهی از شتاب، گاهی از ساکن ماندن و گاهی....
شیرین یادم داد:"جوری زندگی کن که هم بتوانی پدر حاکم را دربیاوری و هم پدر حکیم!"
سخت است رعایت آنچه گفت. دشوار است از کار نیفتادن. اما داشت تعادل را یادم می‌داد تا نه گیر حاکم باشم و نه گذرم بخورد به حکیم!
×××
کارِ بی‌اندازه، اندوهِ مفرط، مصرفِ بی‌وقفه، و در یک کلام، هر افراطی، تنِ ما را مستهلک می‌سازد و آنگاه که موتورِ وجودمان دیگر تابِ نگه‌داشتن و پراکندن انرژی نداشته باشد، آرام‌آرام بسوی فرسودگی و خاموشی می‌لغزیم.
ما نیز سرانجام، تاریک می‌شویم.
انرژی‌مان پایان‌پذیر است؛ درست شبیه خورشید.
×××
اما همیشه افراط نیست که ما را فرسوده می‌کند...
تفریط هم همین بلا را سرمان می‌آورد؛ با یکجا نشینی و حتی با حفظ انرژی!
×××
می‌توان مثالی ساده زد:
ماشینی که مدام کار می‌کند و ماشینی که سال‌ها در پارکینگ مانده است کدامیک بیشتر مستهلک می‌شود؟
پاسخ کوتاه است: هر دو؛ اما از دو مسیر متفاوت:
ماشینِ در حال حرکت، دچار سایش فعال می‌شود: موتور، گیربکس، ترمز و دیگر اجزای مکانیکی‌اش فرسوده می‌شوند. اگر به آن رسیدگی نشود ( با روغن‌کاری، تعویض فیلتر، تنظیم باد و...) زود از پا می‌افتد.
از سویی دیگر ماشینِ ساکن که مدام در پارکینگ خوابیده، دچار زوال خاموش می‌شود: لاستیک‌ها خشک می‌شوند، روغن فاسد می‌شود، باتری می‌میرد، سیستم سوخت دچار گرفتگی می‌شود؛ حتی رنگ بدنه نیز در نبود حرکت، می‌پوسد.
×××
شاید همان حکمت قدیمی کارساز است:
هر چیزی اگر زیاد استفاده شود، می‌ساید؛ اگر استفاده نشود، می‌پوسد.
در انسان هم همین است:
بدنِ بی‌تحرک می‌پوسد، بدنِ بیش‌ازحد فعال نیز می‌سوزد.
تعادل، یعنی روشن بودنِ موتور، اما با دورِ مناسب.
و با این‌حال، انتهای همین تعادل هم، فرسودگی‌ست...
یکجور فرسودگی آرام؛ تا رسیدن به خاموشی...
فقط شاید کمی بی‌دردتر و اندکی طولانی‌تر.
حتی اگر در انتها، گذرت نه به حاکم افتاده باشد و نه به حکیم!
www.Soroushane.ir


5 1 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: لینک های همرسانی مطلب در سمت چپ صفحه هست دوست داشتی به اشتراک بگذار!
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x