بهنام آنکه بیخایگان را نیز ز روزی خویش محروم نساخت و از خزانهی حکمت و جیب مکنت، بیش از سزا به آنان روا داشت و باخت؛ آنگونه که بیهنگام، لقمهای کرمبار در دهانشان فرو بُرد و بر بند تنبانشان گرهای از حکمت فرو خُورد.
با اینوجود باید گفت و شُنفت از خیل مردم بیوجود؛ از رسالتی در خایه و بیخایگی به لسان پیرانگی و دلِ جوانانگی پر از دود... و از هرچه که تاکنون بود و نبود!
×××
ای پسر! بیخایگی عیب است و نقمتی آمده از غیب. اگر ترس در سر باشد و ننگ بر آویزهی در، مرد را در پستویی میبرد تا حفظ مال و جان و منال و روال کند.
خایهداری مردانگی نیست چه بسا زنانی که بیخایهاند اما خایهدار؛ و مردان خایهداری، که بیمقدار.
مردانی که با فزونی گوهر نرینه از مهلکه فراریاند و از معرکه، بیقرار؛ درحالیکه نسوانی که با گیسوان میداندار معرکهاند و خایهدار مهلکه!
×××
صحبت از رحمت و زحمت کشیدن یک کیسهی پر از فیض دو بیضه بر زیر پای یک نیزه نیست که گاه خایهداران بیمایه هستند و بیخایگان پُر مایه!
مرد آن است که با خایه یا بیخایه، بر ترس خویشتن غالب آید و بر ناراستی، قالب.
هر که را ارزنی جسارت نباشد داشتن انبوهی خایه با تخم دو زرده چه سود؟ که بیجان است و بیشهامت فسود؛ حتی اگر بر حجم خایهاش فزود.
×××
ای جان! زان مترس که خایهات نیست؛ از آن بترس که سرمایهات نیست.
مایه فقط تابِ تن است و ظرف دل؛ پس رک باش و نترس از گفتن حرف حق؛ که کلام شق بیشتر در جان فرو میرود تا بیانی در پس ورق!
هرکه زهرِ مردانگی دارد نه زُهرهی مردانگی، خاصه آنکه زن باشد یا مرد، اهل مقام و پیام است؛ اهل کلام است و واجب السلام..
×××
پس ای خواجه جان! اگر خایه نداری، هول بدار؛ که خایه در میان دو ران است و مردی در میان دو جهان!
www.Soroushane.ir