گرسنگی، باب میل است!
#کاریکلماتور #واژه_گردان
پانوشت:
نانِ خشک هم مزهی عسل میدهد اگر شدیداً گرسنه باشی. در آن هنگام، مهم نیست چه چیزی برای بدنت مفید است. کالری دارد یا نه؟ ویتامیندار است یا پروتئیندار؟ بهداشتی است یا غیربهداشتی؟ اُرگانیک است یا آزمایشگاهی؟ بیریخت است یا تراریخته؟ بستهبندی شدهاست یا فلهای؟ تکنفره است یا گلهای!؟ مهم این است که اسید معدهات دارد بدنت را در خود حل میکند و شبیه اژدهایی خشمگین و با دهانی پُرآتش، همه چیز را در خود ذوب میکند و چون رودخانهای طغیان کرده، سیلابهایی را از دهان سرازیر میکند. کافی است در کام این اژدها که بیشک اشتها! برآمده از آناست چیزی قربانی شود تا در قربانگاه خود قدری آرام بگیرد. قند بدن که بیافتد، وجودت تلخ میشود و کامات زهر. گسلهای بدنت که در زیرش دیگر اثری از لایههای قند، ازش باقی نمانده، شروع میکند به لرزه و بدنلرزهای سخت، تمرکز و تفکرت را ازت میگیرد تا به چیزی جز رفع آن فکر نکنی. حتی تردید دارم که وقتی گرسنهای بتوان به چیزی هم برای رفع آن فکر کرد! چون در این زمان دیگر نه اندیشه باقی است و نه احساسی، نه مَنشی و نه روشی! فقط غریزهی بقاست تا برای رهایی از شر اژدهای خشمگین و طغیان سیلاب رودخانه و زمینلرزه بدنت، دست به چیزی ببری برای خوردن. برای فرو بردن و بلعیدن! گرسنگی، بهترین ادویه است. بهترین طعمدهنده است و سرشناسترین آشپز. گرسنگی، میلگشا است. گرسنگی، بدون دستور پخت هم بهترین دستپخت جهان را دارد. اما گرسنگی به نان خشک و بیمقدار، کالری، ویتامین، پروتئین نمیدهد. گرسنگی از سر گرسنگی به نان، مزهی عسل میدهد. وگرنه نان، نان است و عسل، عسل! گرسنگی، درد است و غذا، لذت موقت.