بچهی شلوغ، هال بههمزن است!
پانوشت:
شبیه تمام لذتهای زندگی، تمام لذت داشتن فرزند، هم تحمل میخواهد، هم روان آرام. فرزندآوری اعصاب میخواهد. کسی که اعصاب خودش را ندارد پدر و مادری خوبی هم نخواهد بود. گاه فرزند آرام را با بیاعصابی خودمان ناآرام میکنیم و گاهی فرزند ناآرام، وجود آرام ما را بیاعصاب میکند. یک بچهی شلوغ و ناآرام میتواند تمام زندگی، تمام حالتهای جسمی و روحی، زمان استراحتت، خواب و خوراک و کار و آیندهات را تحت تأثیر خود قرار دهد. هرچند خلق نسلی چه بهتر از خودت باشد چه عین خودت، یک اتفاق مهیج و خاص است، اما به اندازهی خلق چنین موجودی، باید کاسهی صبر بزرگتری خلق کرد. بچه، عشق است. عشقی که رسیدنش، فرسودگی میآورد. این نیز لذتی است مابین دو درد. درد نداشتن فرزند و درد پس از داشتن فرزند! حدفاصل این دو درد، حضور چیزی بنام بچه است. داشتن فرزند، برای داشتن کمترین لبخند. چه آن هنگام که در نوزادی باید آروغ شیر خوردنش را گرفت؛ چه روزگار جوانی، که آروغی بر سر سفره میزند، درهرحال هم حالت را به هم خواهد زد هم هالت. این یعنی، همیشه آروغی در صورتت هست تا بیشتر نگران شوی، بیشتر رنج بکشی تا فقط اندکی از داشتن آن فرزند لذت ببری. باید دید، خلق یک اثر ممتاز و یا مشابه خودت، ارزش اینها را دارد؟ اگر دارد هر دردش، لذت است. اگر ندارد هر لذتش، درد!