گفت:"به یک خانم خوشگل نیاز داشتیم. خوشتیپ، خوش اندام و بسیار پریرو. میخواستیم در جلساتی که میرویم همه را انگشت به دهان کند و بُریده زبان. آنقدر باید زیبا و جذاب میبود که مشتری نفهمد چه میخواهد و تماممدت محو تماشای لب و صورت او باشد. بههرصورت بایستی یکتا باشد و بیتا. به نحوی که هر پیشنهادی به مشتری دادیم ندیده بپذیرد و نخوانده بگیرد. نه میخواهیم زبان از بر باشد و نه تخصصی در سر. پر از وسوسه باشد نه آنکه به مدرسه رفته باشد. نه تجربه میخواستیم نه سابقهی تحلیل و تجزیه. نه مذاکره بلد باشد و نه مناظره. باید خواستنی باشد و بدون مصاحبه، پذیرفتنی. نه معرف لازم دارد و نه مروج. فقط زیبا باشد و بینا. آنقدر که سِحر کند افکار را و جادو کند رفتار را. وجود چنین شخصی باعث رشد فروش میشود و سبب جوش و خروش."
گفتم:"به هر راهی و بهضرب و زور تیغ و جراحی از این خانمها فت و فراوان است همچو قو. بالاخره یافتی یا نه، این را بگو؟"
گفت:"بلی. ولی بدبخت شدیم، خیلی. فروشمان از همان اندازهای که بود هم پایینتر آمد و هیچ نیفزود."
گفتم:"چرا!؟"
گفت:"چون تمام همکاران درگیر او شدند و نفسگیر او. آنقدر که دیگر کسی تن به کار نداد و هست و نیستمان رفت بر باد!"
#گفتم_گفت
www.Soroushane.ir