من هادی احمدی هستم؛ نویسنده، شاعر و مدرس ITIL.
بهشدت وسواس دارم روی سبک منحصر نوشتن، معنا و پیام!
اینجایی که هستید وبسایت من است؛ وبسایت شاعری بنام سروش که بهمنظور به اشتراکگذاری آثار، ایدهها، مقالات، دانستنیها و تجربیاتم ایجاد شده. هر صفحهاش، داستانی منحصر به فرد دارد و نگاهی عمیق و چند بعدی را داراست که بیپروا نوشتمش؛ از مطالب آموزندهی تخصصی در حوزهی فناوری اطلاعات و ITIL گرفته تا روزنویسهای دغدغهوار، صفحاتی از کتابهایم، اشعار و…
اینجا مکانی است برای کشف، یادگیری و آگاهی؛ شما را از دانستیهایم بینصیب نمیگذارم پس مرا از نظراتتان بینصیب نگذارید. حرفهای تازهای دارم که بسیاری از آنها را نوشتهام و خواهم نوشت. حرفهای مگو، حرفهای بیپروا، تابوهای شکستنی!
بیصبرانه منتظرم تا ببینم این نوشتهها چه کمکی به شما کرده؟
داشتم سرپایی قهوه میزدم توی یک سوپرمارکتی؛ این روزها برخی سوپریها با نصب یک دستگاه قهوهساز، خیلی خوب نقش کافه را هم بازی میکنند...
×××
دختری قدبلند با سنی حدود ۲۴ ساله با موهای کوتاه پسرانه شتابان وارد شد؛ کمی لوندی کرد و سعی کرد بهشکل عمدی اما در ظاهر سهوی، لباس گشادش از شانهاش بیفتد تا سفیدی شانه و بالطبع بخشهایی از نیمتنهاش و مسیر رو به سینهاش نمایان شود.
خیلی خوب سعی کرد چشم فیزیولوژیک جنس نری چون من...
دوستان دلبندم نوشتند چرا این پیج جدید بجای عکس شخصی خودت، لوگودار شده؟
اصلاً نماد چیست این شکلک مسقره؟
×××
خب برویم سر تفسیر این لوگو:
حرف S اول سروشانه Soroushane است و درعین حال این حرف در وسط تنهی درخت کار شده تا نشان دهد یک درخت(انسان) برای رشد، چقدر پیچوتاب میخورد. اشاره به فراز و نشیب روزگار، به لذت و درد و غم و شادی.
اما...
گفتم که در آن مراسم عروسی روستایی، هیچ صحنهای یادم نیست بجز ۲ چیز:
۱. دختری لوند، زیبا و قدبلند بنام مهناز که معرکه گرفته بود و داشت میرقصید...
و چیز دوم نیز:
۲. آشی که من هم زدم!
×××
آنانی که محو مهناز شدند دیگر به چیز دوم فکر نکردند. اما مهناز بخشی از ذهنم را ربود نه همهاش را.
همهجا شلوغ بود و همه گرد مهناز خوشگل و لوند جمع شده بودند؛ حتی عروس و داماد! بارها از او خواستند بازهم...
و هزاران مطلب منحصر و یکتا را از این شیدای نوشتن بخوانید….